ما اقرار کردیم در مقابل معتاد عاجز هستیم و زندگی مان غیر قابل اداره گردیده است.
وقتی ما سرانجام پی می بریم که زندگی مان پر از فراز و نشیب است، در برابر دیگران عـاجز هـستیم و رفتارمـان خارج از کنترل است، ٓان وقت برای قدم یک ٓاماده هستیم. اقرار کردیم که زندگی مان غیر قابل اداره گردیـده اسـت و بـه کمک نیاز داریم. ما به ٓاستانه غیرقابل تحمل درد رسیده ایم و نیازمند ٓارامش و ٓازادی از این دیوانگی هستیم.
قدم یک اولین قدم در سفر ما به سوی یکپارچگی و سلامتی است. ما پی می بریم که تمام تـلاش هـای مـان در اداره کردن زندگی مان و کوشش در کنترل و اصلاح فرد معتاد با شکست مواجه شده است. اختیار زنـدگی مـان از دسـت مان خارج است. ما نیازمند رهایی از درد و رنج هستیم، بهترین نقشه هایمان کار نمی کند امیدها و رویاهای مان نقش بـر اب شدند و ما به امنیت و ٓارامش نیاز داریم. اعتماد به نفس و عزت نفس مان کاهش پیدا کرده و مضطرب و ٓاشفته شـدهٓ
ایم.
عاجز
در قدم یک متوجه می شویم ما در مقابل فرد معتاد و دیگران عاجز هستیم. بیشتر ما فقط بعد از امتحـان کـردن هر کاری برای مجبور کردن معتاد به تغییر یا جستجوی بهبودی فهمیدیم که چه این کارها را انجام دهیم چـه نـدهیم، او
کار خود را می کند. همه تلاش های مان با شکست مواجه شد و ما احساس از پا درٓامـدن و ناامیـدی کـردیم. از شکـست هایمان در پیدا کردن راه حل می فهمیم که برای روبرو شدن با واقعیت های زندگی و رفتارهای منجر به شکست، نیازمند کمک هستیم.
عضوی داستان عجز خود را در میان می گذارد
تعریف عاجز یعنی فاقد قدرت، ضعیف، ناتوان. من این تعریف را در رابطه بـا اعتیـاد درک نکـردم. مطمـئن بـودم کارهای زیادی وجود دارد که می توانستم برای نجات معتاد از مواد انجام دهم. می دانستم که مسأله تنها پیدا کردن یـک بیمارستان مناسب یا برنامه ای برای فرستادن معتاد به ٓانجا است. معتاد شخص مورد علاقه ام بـود و بـرای مـن موقعیـت مرگ و زندگی در میان بود. نمی توانستم بگذارم معتادم بمیـرد. مـشاجره کـردم و معتـادم را وادار کـردم در پـنج برنامـه متفاوت که ٓان ها را انجام نمی داد یا رها می کرد، شرکت کند ٓاخرین باری که معتاد را برای درمان بـه بیمارسـتان بـردم هیچ امیدی نداشتم. می دانستم که معتادم ٓان ها را یا انجام نمی دهد، یا رها می کند و سرانجام می میرد. عاقبت فهمیدم که نمی توانم هیچ کاری برای قطع مصرف مواد معتادم انجام دهم. من در مقابل مصرف مواد او عاجز بودم. مشاوران بارها و بارها به من گفته بودند در مقابل مصرف مواد عاجز هستم، اما من نه ٓامادگی شنیدن داشتم و نه باور می کردم، تـا وقتـی
که به جلسات ٓامدم. خسته و وحشت زده بودم و هیچ امیدی نداشتم. من به ٓاخر خط رسیده بودم.
سؤاالتی درباره عجز
ٓایا فکر می کنم چیزی هست که من می توانم بگویم یا انجام دهم تا معتاد را مجبور به قطع مصرف مواد کنم؟ ٓایا کسانی هستند که من سعی دارم ٓان ها را کنترل کنم؟ ٓایا سعی می کنم به مردم کمک کنم در حالی که در حقیقت تلاش می کنم تا ٓان ها را کنترل کنم؟ این هفته چه چیزهایی وجود داشت که من در مقابل شان عاجز بودم؟ چه احساسی به من دست داد؟ ٓایا سعی می کردم چیزی را اصلاح کنم به دلیل این که نگران یا وحشت زده بودم؟ دفعه بعد چه کاری می توانم به جایش انجام دهم؟ ٓایا این حقیقت را پذیرفته ام که موقعیت هایی در زندگی ام وجود دارد که کنترلی روی ٓان ها ندارم؟ من فکر می کنم در زندگی ام کنترل چه چیزی در دست من است؟
غیرقابل اداره
مراقبت و کنترل باعث غیرقابل اداره بودن می شود. با رفتار معتاد دچار مشغولیت ذهنی می شویم، به طوری کـه تماس مان بااحساسات درونی، افکار و نیازهایمان از بین می رود. ما سکوت و ٓارامش ذهنی را از دست می دهیم. ترسو میشویم، احساس عصبانیت، اجحاف وٓازردگی می کنیم. ما خود اجازه می دهیم دیگران مـا را بـا انتظـارات و توقعـات خـود کنترل کنند. کارهایی که سعی کرده ایم انجام دهیم تا زندگی خودمان و دیگران را اداره کنـیم، شکـست خـورده اسـت و چیزی باید تغییر کند.
درک این که زندگی مان غیرقابل اداره شده است، محدودیت های انسانی مان را یادٓاور می شود و به ما نشان می دهد که توانایی هیچ گونه اصلاحی را نداریم. زمانی که متوجه می شویم زندگی مان چقدر غیرقابل اداره شده اسـت، مـی توانیم اقرار کنیم در مقابل زندگی افراد دیگر با بیماری اعتیاد عاجز هستیم.
عضوی داستان غیر قابل اداره بودن زندگی را در میان می گذارد
در لغت نامه کلمه غیر قابل اداره یعنی "خارج از کنترل" دیدن این که زندگی ام غیر قابل اداره است برایم سخت بود. من شاغل بودم، در شغلم پیشرفت داشتم و در حالی که همسرم، فرد معتاد، مواد مصرف می کـرد، مـن هـم صـورت حساب ها را پرداخت می کردم. زندگی اش ٓان قدر خارج از کنترل بود که من احساس می کردم، می بایست همه امـور را در دست بگیرم. بیشتر افراد زندگی من درباره اعتیاد همسرم چیزی نمی دانستند، زیرا ٓان را پنهان کرده بودم. به سـختی
تلاش می کردم تا همه چیز خوب به نظر برسد.
بیشتر وقتم را صرف تمرکز بر معتاد و سعی در درمان او می کردم، بطوری که متوجه ٓان چه بـر سـرم مـی ٓامـد نبودم. متوجه نبودم تا چه اندازه زندگی ام تحت تأثیر قرار گرفته است. تدریس در دانشکده را به دلیل ٓان که وقت نداشتم، رها کردم. مجبور بودم برای کمک به معتاد یا پیدا کردن او یا تلاش برای ثابت کردن به او که موادش یک مـشکل اسـت، وقتم را صرف کنم. به خاطر ترس ناشی از اعتیاد، از لحاظ جسمانی دچار بیماری و سردردهای میگرنی و کاهش وزن شدم. به دلیل ٓان که رفتار معتادم غیرقابل پیش بینی بود و نمی دانستم چگونه مرا سرافکنده خواهد کرد، برنامه ای برای ارتباط با مردم نداشتم. بهانه می ٓاوردم و دروغ می گفتم، برای این که همچنان خوب بنظر برسم. در زنـدگی ام شـادی چنـدانی نبود و خیلی احساس تنهایی می کردم. مصرف مواد به همان اندازه که معتادم را کنترل می کرد، مرا نیز تحـت کنتـرل و
مالکیت خود درٓاورده بود.
سؤاالتی درباره غیر قابل اداره بودن زندگی
ایا بیشتر ساعات بیداری من با نگرانی برای معتاد تلف می شود؟ٓ ایا چیزهایی که برایم مهم بودند از جمله سرگرمی ها و دوستانم را از دست داده ام؟ٓ ایا به خاطر معتاد دروغ گفته یا پنهان کاری کرده ام؟ٓ ایا برای خوابیدن در شب مشکل دارم؟ٓ
ٓایا مشکلات مالی دارم؟ ٓایا مشکلات جسمانی دارم؟ ٓاخرین باری که کار خوشحال کننده ای انجام دادم چه زمانی بود؟ ٓایا بخاطر اعتیاد اعضای فامیل یا دوستانم زندگی ام تغییر کرده است؟
علت، کنترل، معالجه
وقتی ما عجزمان را در مقابل زندگی مردم دیگر و غیرقابل اداره بودن زندگی خودمان درک مـی کنـیم، مـا بـرای تسلیم شدن کامل، در یک روش جدید زندگی ٓاماده هستیم. در ابتدا لازم است این واقعیت را که اعتیاد یک بیماری است، بپذیریم. اعتیاد نه تنها یک بیماری فیزیکی است بلکه یک مشغولیت ذهنی نیز می باشد یاد می گیـریم کـه مـا باعـث ٓان
نبودیم، ما نمی توانیم ٓان را کنترل کنیم و ما نمی توانیم ٓان را معالجه کنیم.
ما باعث ٓان نبودیم
باید درک کنیم که ما نمی توانیم باعث پیشرفت سرطان یا دیابت یا هر مریضی دیگری شویم. همچنـین مـا ایـن قدرت را نداریم که باعث اعتیاد هر کسی شویم. پیش از ٓان که معتادان بهبودی یابند ممکن اسـت سـعی کننـد تـا بـرای
مصرف موادشان ما را سرزنش کنند. هیچ کس برای وابستگی افراد به مواد یا بهبودی از ٓان مسئول نیـست. اگـر مـا بـرای افراد دیابتی به خودمان انسولین تزریق کنیم به ٓان ها کمکی نخواهد کرد. هیچ کس نمی تواند ٓان چه را که معتادان بایـد برای خودشان انجام دهند، برای ٓان ها انجام دهد. وقتی متوجه می شویم که اعتیاد فرد دیگری زندگی مـا را تحـت تـأثیر قرار داده ممکن است خودمان یا دیگران را برای این مشکل سرزنش کنیم. ما باور داریم که روش دیگـری وجـود دارد کـه می توانیم بگوییم یا انجام دهیم تا باعث شود معتاد تغییر و مصرف مواد را متوقف کند. ما خواهش مـی کـردیم، نـق مـی
زدیم، اشک می ریختیم، فریاد می زدیم و اعتیاد ٓان ها را مخفی کرده و ما کارهای ٓان ها را توجیه می کردیم.
سؤالاتی درباره علت
ایا می پذیرم که اعتیاد یک بیماری است؟ چه طور این تغییر بر روی عکس العمل و احساسم نسبت به معتاد زندگی ام اثر گذاشته است؟ ایا در برابر اعمال افراد دیگر احساس مسئولیت می کنم؟ٓ ایا عکس العمل هایم در گذشته باعث ایجاد مشکالت بیشتری نمی شد؟ٓ
قدم اول به ما اجازه می دهد تا از کنترل کردن و گرفتن توانایی دیگران دست برداشته و شروع به یادگیری بـرای مراقبت از خودمان بکنیم. وقتی ما سعی در کنترل معتادان داریم، دیوانه شده و سپس نسبت به ٓانها بی اعتنا مـی شـویم. وقتی با بی توجهی به نیازها و احساسات مان، سعی در کنترل خودمان داریم، بطور عمیق دچار یأس و ناامیدی می شویم. گاهی اوقات به دیگران اجازه داده ایم تا ما را کنترل کنند تا جایی که زندگی، نیازها و ٓارزوهای مان را نادیده گرفتیم. این
مسأله ممکن است باعث ٓاشفتگی و منجر به منزوی شدن ما گردد. ما احساس می کنیم، می توانیم مشکلی که همراه با درد و ناراحتی زیادی بوده و بارها در انجام ٓان نـاموفق بـوده
ایم را حل کنیم. ما سرانجام یاد می گیریم که هیچ کاری انجام نداده ایم – چه کاری انجام دهیم یا ندهیم – نمی تـوانیم رفتار یا مصرف شخص دیگری را کنترل کنیم. اگر ما همان کارها، سؤاالت ٓازاردهنده و پیشنهادات را تکرار کنیم، هیچ چیز تغییر نمی کند و ما سعی در کنترل کردن داریم. ما باید ٓان چه را که قادر به کنترل نیستیم رها کنیم، از قدرت برترمـان
راهنمایی خواسته و به ٓان اعتماد کرده تا در مسیر بهبودی قرار بگیریم.
سؤاالتی درباره کنترل
ٓایا احساس می کنم نیاز شدیدی به کنترل کردن دارم؟ در زندگی خودم؟ در زندگی دیگران؟
ما نمی توانیم ٓان را کنترل کنیم
ٓایا اگر من رها کنم می ترسم، کنترل از دستم خارج شود؟ ٓایا اجازه می دهم که هر شخصی یا هر شرایطی زندگی ام را کنترل کند؟ ٓایا این مسئله مرا از مراقبت کردن از خودم باز می دارد؟ ٓایا این حقیقت را پذیرفته ام که من نمی توانم مصرف یا رفتار شخص دیگری را کنترل کنم؟
من نمی توانم ٓان را معالجه کنم
اعتیاد بیماریی است که به ورشکستگی جسمی، ذهنی و روحی منجر می شود و متأسفانه خـانواده و افـراد مـورد عالقه معتاد از طریق همان راه ها می توانند تحت تأثیر قرار بگیرند، اعتیاد زندگی را زیر و رو و واقعیت را پنهان می کند. وابستگی شیمیایی، بیماری العالجی است که اگر در مسیر ویرانگرش جریان پیدا کند همیشه کشنده است. تأثیرات جانبی ان تنهایی، افسردگی، درد، فکر به خودکشی و احساس بی ارزشی هستند. معتاد پیام های به هم ریختـه ای مـی فرسـتد.ٓ معتادان با گفتار و رفتارشان به افراد مورد عالقه شان این پیام را می دهند که در ٓان واحد، هم بی اهمیت تـرین وهـم بـا اهمیت ترین افراد زندگی ٓان ها هستند
وابستگی شیمیایی، یک بیماریی است که می تواند متوقف شود، اما هرگز درمان نمی شود. بنابراین، اگر معتاد در مورد بهبودی اش جدی باشد، پرهیز روز به روز از اعتیاد امکانپذیر است. کمک ها از طریق انجمن معتـادان گمنـام، گـروه های دوازده قدمی، مراکز درمانی، مشاوران و قدرت برترشان در دسترس هستند.
سؤاالتی درباره معالجه
ٓایا درک می کنم که اعتیاد یک بیماری غیرقابل درمان اما مهارشدنی است، اگر معتـاد مایـل باشـد تـا روی یـک برنامه بهبودی قوی کار کند؟
ٓایا سعی می کنم به جای کار بر روی برنامه معتاد، روی برنامه خودم کار کنم؟ ٓایا احساس دل سوزی یا عشق یا هر دو احساس را نسبت به معتادم دارم؟ تفاوت ٓان دو چیست؟
قطع وابستگی
یکی از مشکل ترین پیشنهادات برای اعضای نارانان پذیرش رهایی است. ما می ترسیم رهایی به این معنا باشد که عشق یا مراقبت از معتادان را متوقف کنیم و ٓان ها را وقتی که بیشترین نیاز را به ما دارند ترک کنیم. در حالی که بعـضی از این ترس ها منطقی هستند، نتایج قطع وابستگی به اندازه کافی برای غلبه بر ترس ها قانع کننده می باشند.
در نارانان یاد می گیریم چیزی که برای رها کردن به ٓان نیاز داریم، مراقبت کردن است نه مراقب بودن. قطع وابـستگی از معتادان و اجازه دادن به ٓانها تا از عواقب رفتارشان رنج ببرند، هم برای معتادن و هم برای افرادی که دوست شان می دارند اولین قدم به سمت بهبودی است. حتی مدت ها پس از این که معلوم می شود تالش های ما بدون نتیجه اسـت، برخـی از ما به این عقیده وابسته هستیم که می توانیم معتادان را نجات دهیم. ما با عصبانیت و خشم باعث ٓاسیب زدن به خودمان،
خانواده های مان و معتادن می شویم. قطع وابستگی یعنی رها کردن با عشق و اجازه دادن به معتادان تا مشکالت ومسائل خودشان را حل و فصل کنند،
مانند مردمی که با پذیرفتن مسئولیت و پرداخت تاوان برای اشتباهاتای که مرتکب می شوند. این مسأله راه روبرو شدن با واقعیت و رشد کردن را به معتادان نشان می دهد، به جای این که مانند بچـه هـا در
تمام زندگی شان ناتوان باشند. این موضوع سالمت عقل مان را حفظ می کند و به ما قدرت حضور در کنار خانواده ها و دوستانمان که همراه مـا
رنج کشیده اند را می دهد. ما در نارانان یاد می گیریم برای رها کردن به اندازه کافی عشق بورزیم. ما درک می کنیم کـه هرچـه بیـشتر بـه
معتادان در ادامه مصرف و تخریب زندگی شان کمک کنیم، معتادان تاوان سنگینی ترین برای اعتیادشان خواهند پرداخت: زندان، ٓاسایشگاه روانی یا مرگ.
ما وقتی که ٓاماده هستیم رها می کنیم. اولین قدم دور شدن از نقش قربانی برای دیگران، زندگی و خودمان است.
سؤاالتی درباره قطع وابستگی
رها کردن با عشق برای من چه معنایی دارد؟ ایا بدین معنی است دیگر بیشتر از این مراقبت نکنم؟ٓ ایا احساس می کنم گیر افتاده ام یا راه فراری ندارم و نمی توانم رها کنم؟ٓ قطع وابستگی درباره قرار دادن حد و مرزها و ارتباط برقرار کـردن بـا زنـدگی و احـساسات خودمـان و فراگیـری مراقبت کردن از خودا ست. ایا قادرم حد و مرزهایی داشته و سعی در حفظ ٓان ها نمایم؟ٓ اگر الزم باشد تا یک حد و مرزی را تغییر دهم ٓایا می توانم انعطاف پذیر باشم؟ رهایی همچنین یعنی جدا شدن از ترس، از نیاز به کنترل کردن، از سعی کردن برای انجام کارهـای بیـشتر و یـا پافشاری کردن ایا قدم به من ٓان ٓازادی را می دهد تا کنترل را متوقف و رهایی را امکان پذیر سازد؟ٓ چه فعالیت هایی مرا عالقه مند می کند تا منجر به کمک در رها کردن شود؟
چند پیشنهاد برای کمک به رها کردن:
تشخیص دهید چه واکنش هایی شما را مضطرب، عصبانی، نگران و یا گیج وسر درگم می کند. چه چیزهایی به شما کمک می کند تا ٓارام شوید و ذهنی ٓارام بدست ٓاورید. احساسات تان را در درون تان نگه ندارید. به جای ٓان، ٓان ها را احساس کنید، اگر لازم است اندوهگین شوید و یا با شخص دیگری درباره احساسات تان صحبت کنید. یاد بگیرید چه طور از خود مراقبت کنید. کارهایی را که دوست داشته اید انجام دهیـد. کارهـایی کـه همیـشه در ارزوی انجامش بوده اید را، انجام دهید.ٓ ایا رهایی به من کمک می کند تا زندگی ام را بهتر اداره کنم؟ٓ
رویا امیدی
28 January 21 , 06:36
سلام دوستان رویا هستم..۸ساله همسرم بیمار هستن..و تصمیم به جدایی داشتم ..ولی نمیدونم چطوری خداوند منو انداخت تو جلسات نارانان...والان خیلی حالم خوبه خیلی....متوجه شدم من چقد اشتباهات داشتم ..اصلا اینجا قابل توصیف نیست..پیشنهاد میکنم حتما برید نارانان تا خدارو که بالاترین قدرت هست پیدا کنید و آرامش بگیرین
پاسخ :
تبریک رویای عزیز و ممنون بابت پیام عشق و امیدتون
بانو
10 July 20 , 05:44
سلام باپسرمعتادم چگونه رفتارکنم فکرمیکنم خودم درتربیتش اشتباه کردم
گلزار
07 May 20 , 14:24
سلام خسته نباشید همسر بنده حدود ۲۵ساله معتاده واین منو بچه هامو خیلی رنج میده به خدا دیگه خسته شدیم مستلجریم برای مایحتاج زندگیمون بامشکل برخورد کردیم ادامه زندگی برای ما خیلی سخت شده میشه کمکم کنید
گمنام
19 June 18 , 21:56
بخشهایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام من همسرم از خانواده خیلى ****** * ** ***** ** *** **** * *** ********** **** **** * *** ***** ** *** **** ** *** ***** * *** ****** **** ***** * ** ** *** **** *** **** ** *** ***** **** **** ** ****** **** *** * * *** * ***** **** * ***** ****** * *** **** * *** *** * ******** *** ****** *** ****** *** **** * ****** * *** **** *** *** ** ***** ***** ** * **** ***** *** **** * ****** **** ** *** *** ******* ** ** ** *** ****** *** ** ***** * **** ** ****** ******* * **** *** **** ***** **** ** ** *** ***** **** ****** * ****** *** **** **** **** ***** *** * *** * **** ******* *** ***** *** ** **** * **** *** *** *** **** **** * ** *** ***** *** *** **** **** * ** ****** *** *** ***** *** *** ***** ***** ** *** **** **** ** **** ** **** **** ***** **** **** *** *** *** **** ***** **** ****** ** **** ***** **** **** ****** ***** ****** ** ****** ** *** ** ***** ******** **** ***** ****** **** ****** **** **** ** ***** ***** **** *** *** ** **** **** ****** ****** ** ****** ** *** *** * *** ** *** ***** ***** *** *** *** **** *** *** *** *** ** *** ***** ***** **** ** *** *** *** *** *** ***** *** ******* ** **** ** *** **** ***** *** ****** **** *** *** **** **** *** * ** ******** ******* ***** ** **** *** ****** ***** ***** * ** *** *** *** **** ***** *** * ** **** **** ***** *** ***** ***** **** **** **** **** *** **** **** *** ****
پاسخ :
سلام برایتان ایمیل ارسال شد
م
28 March 18 , 20:03
سلام همسرم شش سال پاکی دارد تمام جلسات را به موقع میرود ولی بامن رفتار خوبی ندارد خودم هم جلسه میرم ولی از دست اخلاق بدش کم اوردم نمی دانم چه کاری انجام دهم لطفا کمکم کنید
پاسخ :
سلام دوست همدردم تبریک به شما و همسر محترم شما
بهترین مشاور در حال حاضر برای شما و همسرتون راهنماهاتون هستن چون اطلاعات کامل را دارند و میتوانند برایتان ریشه یابی کنن که دلیل بروز اینگونه رفتارها که باعث آزارتان میشود چیه و راهکاری متناسب با اون موضوع را بدهند و در درجه دوم که در حیطه راهنما نیست شما میتوانید از یک مشاور کمک بگیرید
تنها
23 November 17 , 18:41
سلام همسرم معتاد هست آیاولش کنم برم خونه بالام
پاسخ :
تنهای عزیز لطفا به جلسات نارانان بروید
لیلا
28 April 17 , 23:48
ماکه همسریه معتاد گمنامیم رفتارمون چحور باشه راهنمایی کنید
پاسخ :
شما باید تشریف ببرید نارانان جلساتی که توسط خانواده معتادان برگزار میشود که خوشبختانه در سراسر ایران برگزار میشود
ناشناس
05 June 16 , 01:36
با سلام من ساکن ترکیه هستم واینجا جلسات نارانان وجود ندارد میخواستم
ببینم ایا میتوانم یک راهنما برای شروع جلسات قدم در نارانان داشته باشم و
خیلی نیاز به یک راهنما دارم لطفا من را کمک کنید