دوست داشتن و نفرت از کودک خشمگین درون
در قسمت اول و قسمت دوم مقالات کودک درون، در مورد مفهوم کودک درون، لزوم توجه به آن و تأثیر غیرقابل انکارش در زندگی روزمره مان صحبت کردیم. شاید در ابتدا دوست داشتن کودک خشمگین درون آسان به نظر برسد. چه کسی می تواند از یک بچه متنفر باشد؟
ولی در بسیاری مواقع نه تنها از او متنفریم بلکه هر روز از نظر روحی و جسمی شکنجه اش نیز می کنیم؛ با سرکوب امیال، احساسات، ویژگی های منحصر به فردمان، رژیم های سخت و انواع اعتیادها.
در این سلسله مقالات، هدفمان ایجاد تعادل بین ابعاد مختلف وجودمان است. همانطور که ارسطو می گوید:
تعادل، اعظم فضیلت هاست.
آگاهی از احساسات
در ارتباط با کودک خشمگین درون می خواهیم به جای آنکه درگیر احساساتمان شویم، نسبت به آنها و حضورشان آگاه باشیم، از حکمتشان استفاده کنیم و در جهت درست هدایتشان کنیم.
چون احساسات نه خوب هستند و نه بد. در واقع این ذهن ماست که این تقسیم بندی را برایشان انتخاب کرده است. به عبارت دیگر، کاری که ما با احساسمان می کنیم آنها را خوب یا بد می کند.
به گفته ویلیام جیمز:
قلمرو احساسات، مهم ترین ساحت درون ماست.
و حقیقتا نیز همین طور است؛ چون بخش مهمی از رفتارها و تصمیمات گاهاً سرنوشت ساز ما در گرو احساساتمان است.
تا اینجا به کمک کودک درون با بخش وسیعی از احساسات و ویژگی های سرکوب شده مان آشنا شدیم.
ما قسمتی از وجود نامتناهی خداوند روی زمین هستیم؛ همان قدر کامل و همان قدر شگفت انگیز. پس قطعا هنوز بخش های کشف نشده بسیاری درونمان هست. هیجان انگیزتر این که این کشف تا پایان زندگی جسمانی ما ادامه دارد. چون ما همچون خالق خود، نامتناهی هستیم.
ابراز احساسات کودک خشمگین درون
این بار بیایید با یکی از مظلوم ترین بخش های وجودمان ارتباط برقرار کنیم: کودک خشمگین درون.
مظلومیت و خشم ظاهرا دو واژه متضادند؛ ولی در واقعیت ظلمی که به این بخش از وجود خود روا می داریم غیرقابل انکار است.
غالبا طردش کرده ایم، از وجودش خجالت کشیده ایم و تمام تلاشمان را به کار برده ایم تا سرکوبش کنیم؛ یا به بدترین شیوه و در جای نامناسب و یا نسبت به شخص نادرست و با روش غلط بروزش داده ایم. طوری که فقط سرخورده تر و ناکام تر شد.
همواره به خودمان برچسب خشمگین و عصبی زدیم. در صورتی که هیچ وقت نتوانستیم واقعا خشم خود را تخلیه کنیم.
خشم
چیزی که ما به عنوان خشم، افسردگی و نفرت می شناسیم معمولا انباشتگی این احساسات است که به دلیل سرکوب یا ابراز نادرست، به وجود آمده و باعث رفتارهای خودویرانگر در ما شده است. مثل پرخوری عصبی، کتک زدن خود یا دیگران، اعتیاد یا حتی عدم رسیدگی به ظاهر یا جسممان.
خشم، نوعی انرژی در بدن ایجاد می کند و هر بار که آن را سرکوب یا به شیوه نادرست ابراز می کنیم در اعماق وجودمان محبوس می شود.
می دانیم که انرژی از بین نمی رود. بنابراین اگر این تجمع انرژی حاصل از خشم فروخورده ادامه یابد به جسممان حمله می کند. شاید هم از این طریق تلاش می کند تا متوجهش شویم و آزادش کنیم.
دردهای مزمنی مثل کمردرد، گردن درد، مشکلات معده و روده و حتی انواع سرطان ها از این دسته هستند.
از آنجایی که طی صد سال اخیر پزشکی جسمانی خیلی بیشتر از پزشکی روانی پیشرفت کرده است، اولین و گاهی تنها کاری که انجام می دهیم رو آوردن به مسکن ها و جراحی ها و داروهایی است که آن عضو را تسکین می دهد.
در صورتی که ریشه همچنان باقی است و گاه تا پایان عمر ناچار به تحمل این درد مزمن هستیم. غافل از اینکه صرفا با درمان ریشه یعنی درمان روح خود به سادگی می توانستیم بهبود یابیم.
درمان روح نیاز به اختصاص زمان برای خود و تمرین دارد؛ اما مطمئن باشید نتیجه این وقتی را که برای دنیای درون خود صرف می کنید چند برابر در دنیای بیرون خواهید دید. آیا مایلید با کودک خشمگین درونتان روبرو شوید؟
رویارویی با کودک خشمگین درون
تمرین اول: انرژی مسدود شده خشم را آزاد کنیم
مکان و ابزار مخصوص ملاقات با کودک درونتان را مطابق مقالات قبل آماده کنید.
رویدادی را به خاطر آورید که از آن عصبانی هستید. قلم را به دست چپ بدهید و از کودک درونتان بخواهید خشم خود را با خط خطی کردن یا هر خط و روش و رنگی که مایل است روی کاغذ نشان دهد. اجازه دهید آزاد باشد و تا زمانی که تمام این انباشتگی تخلیه نشده این کار را ادامه دهد.
روش دیگر برای تخلیه انرژی خشم، مشت زدن به بالش است. یا استفاده از گِل سفالگری که می توانید از فروشگاه های لوازم تحریر تهیه نمایید.
شاید گِل از دو روش قبلی موثرتر هم باشد؛ چون می توانید هر بلایی خواستید سرش بیاورید. بی آنکه به خودتان آسیب بزنید. گِل را بکوبید، له کنید، مچاله کنید، خرد کنید، یا هر کاری که کودک خشمگین درون شما برای تخلیه خشمش نیاز دارد تا انجام دهد. بگذارید آزاد باشد.
البته به یاد داشته باشید در فرهنگ تربیتی ما معمولا خشم و بروز آن رفتاری کاملا منفور و نشانه شخصیت ضعیف فرد محسوب می شد و این طرز تفکر در ما نیز درون اندازی شده است.
بنابراین ممکن است این ترس به کودک درونتان اجازه ندهد که خشمش را کامل بروز دهد یا اینکه حرکاتش ناخودآگاه در کنترل والد درون قرار گیرد.
به او بگویید اجازه دارد هرطور که بخواهد خشمش را روی وسایلی که برایش تهیه کرده اید خالی کند. بگویید حق دارد عصبانی باشد و حق دارد این حس خود را تمام و کمال احساس کند و بروز دهد.
تاکید می کنم کودک درون خود را در چارچوب قرار ندهید و به این روش ها محدود نکنید. دویدن، پریدن، رقصیدن، فریاد زدن، با چوب به بالش ضربه زدن و از این دست کارها راه های بی خطر دیگری هستند که با انجام آنها می توانید بدون اینکه به خودتان یا دیگران اسیب بزنید، خشم خود را تخلیه کنید. می خواهیم به کودک خشمگین درون خود نشان دهیم که مهربانی، فروتنی و دست و دلبازی برایمان مهم است و اجازه حضور و بودن را دارد.
همه ابعاد وجودمان را دوست بداریم
همه می دانیم تبعیض قائل شدن بین کودکان چه بر سر آنها می آورد. پس این کار را با ابعاد مختلف درونمان نکنیم.
یک راه برای اینکه بتوانیم دوستشان داشته باشیم این است که خدمتی را که به ما می کنند و حکمت و بینش هر کدام و رسالتی که برای تکامل ما بر عهده دارند را ببینیم و کشف کنیم.
مثلا شاید حکمت خشم برای ما این باشد که کمک می کند تا حریم خود را مشخص کنیم و اجازه ندهیم کسی به آن تجاوز کند و یا از ما در برابر آسیب ها حفاظت کند.
می توانیم زمانی را به خود اختصاص دهیم و هدایایی را که هر کدام از احساسات و ویژگی هایمان برایمان به ارمغان آورده اند پیدا کنیم.
حضور و تعادل همه احساسات بدون برچسب خوب و بد، از ما انسانی می سازد که از نظر روانی سالم است. همانطور که آماده است تا به دیگران کمک کند می تواند در مواقع لزوم به آنها نه بگوید. در عین نزدیکی و صمیمیت، حد و مرزها را مشخص می کند. همانقدر که مسئولیت پذیر است، زمانی را نیز برای خوشگذرانی و لذت خویش صرف می کند.
انسانی که روانش سالم است، در عین حال که ریسک پذیری بالایی دارد به خطرات احتمالی هم می اندیشد و برای آنها راه حل هایی مناسب، اتخاذ می کند.
زمانی که انرژی محبوس کودک درون آزاد شد می توانیم گوشه ای آرام بنشینیم و با او گفتگو کنیم:
تمرین دوم: با کودک خشمگین درون خود صحبت کنید
به شما می گویم چگونه می توانید با هر دو دست راست و چپ خودتان با کودک درون خشمگین مکالمه کنید.
با دست موافق از او بپرسید که از چه چیزی خشمگین است. اجازه دهید با دست مخالف، جوابتان را بدهد. شاید حتی جواب هایش گستاخانه باشد.
این خیلی خوب است یعنی دیگر از شما نمی ترسد. اجازه دهید تمام افکار و احساساتش را برایتان بیان کند تا او را کامل بشناسید. فقط به حرف هایش گوش دهید و تماشایش کنید. لطفی در حق خود کنید و او را قضاوت نکنید.
از او بپرسید دوست دارد زمانی که عصبانی می شود چه کاری انجام دهد یا چه حرفی بزند یا چه احساسی داشته باشد. دوست دارد شما برایش چه کنید.
سخن پایانی
هیچ وقت به کودک خشمگین درون خودتان حس ناخواسته بودن ندهید، بابتش شرمنده نباشید یا به او حمله نکنید.
او این ناخواسته بودن را درک می کند و در عمق وجودتان فرو می رود. اگر الان نمی توانید دوستش داشته باشید خود را مجبور نکنید. چون این نیز افتادن از سمت دیگر بام و سرکوب حس نفرتتان است.
برای شروع، او را به عنوان بخشی از وجود بی کران خود بپذیرید. مثلا در مورد خشم، فقط قبول کنید که عصبانی هستید. کم کم کودک خشمگین درون درک می کند که پذیرفته شده و ناخواسته نیست.
اگر علاقمند به مطالعه بیشتر در این زمینه هستید این مقاله ها را به شما پیشنهاد می کنیم:
کاربرد نظریه تحلیل رفتار متقابل در ایجاد ارتباط موثر و سالم
ضمیر ناخودآگاه خود را فرمان پذیر کن
توجه کنید که شما می پذیرید که بابت آن مورد خاص از شخص خاص یا اتفاق خاصی عصبانی هستید. به هیچ وجه به خود برچسب عصبی بودن نزنید. فقط بپذیرید مثل خیلی از ویژگی ها و احساساتتان، این حس را نیز دارید.
همین مراحل را می توانید برای ابعاد دیگر کودک درونتان نیز انجام دهید: کودک خودخواه، کودک حسود، کودک ترسو و غیره.
او را حس کنید، قبولش کنید و به او اجازه حضور دهید. حرف هایش را بشنوید و از حکمت های بی نظیرش در زندگیتان استفاده کنید.
تجربه لمس دنیای شگفت انگیز درونتان را با ما نیز در میان بگذارید.