ما اقرار کردیم که در مقابل اعتیادمان عا جز بودیم
1.مفهوم عاجز چیست.؟
درماندگی وناتوانی در مقابل کاری که بر خلاف میل با طنی باشد وما را در موقعیت جنگ وتضادقرار دهد نشان از نا توانیست ودر این سوال قطع مصرفهای ما در گذشته مثال خوبی است که همیشه با شکست رو در رو می شدیم وبه این باور رسیدیم که از دست خودمان برای خودمان کاری بر نمی آید پس سعی می کنیم اقرار کنیم که در مقابل مواد مخدر عاجز هستیم تا به مرور بپذیریم
2.پنج مثال زنده در مورد عجز در مقابل مواد مخدر بزنید.؟
ما به خاطر عدم صداقت و نداشتن تمایل وروشن بینی هیچگاه حاظر نبودیم دردوناملایمتی گذشته را بیاد بیاوریم. عجزهای ما ،دردها وآشفتگیها یی است که درزمان گذشته بد لیل نداشتن صداقت و روشن بینی متحمل شدیم وکلید رهایی از وسوسه ها می باشد ما با اقرار به عجزهایمان اصل روحانی تسلیم را به تمرین می گذاریم وبا بینشی تازه کمی به اعمال ورفتار گذشته خود نگاه می کنیم .پذیرش وروشن بینی با اقراری صادقانه صورت میگیرد پس سعی می کنیم به عجز خود در مقابل مواد مخدر اقرار و تمامی آنها را مکتوب کنیم تا همیشه ملکه ذهنمان باشد.پذیرش وروشن بینی با اقراری صادقانه صورت می گیرد
3.مفهوم وسوسه چیست.؟
بیماری ما از سه جنبه تشکیل شده است. 1جنبه جسمی که بدونه توجه به عواقب آن مصرف می کردیم.2 جنبه روحانی این بیماری ما را به گونه ای خود محور و خودخواه کرده بود(خلا روحانی). 3جنبه روانی این بیماری که ما را تحت تاثیر وسوسه ،اشتغال فکری و اجبار به ادامه مصرف حرکت می داد.راهکارهای وسوسه انجام دادن اصول اولیه برنامه ،مشارکت ، ارتباط مداوم با راهنما ،حضور مرتب در جلسات ،خدمت کردن
4.درمورد وسوسه فکری پس از ترک که منجربه شروع مجد دشده است پنج مثال زنده بیاورید
وسوسه کلید افکاریست که ما را به مصرف مواد مخدر تشویق می کند .هنگام وسوسه درد و... را فراموش می کنیم وسوسه به دوقسمت تقسیم می شود وسوسه سطحی ،وسوسه عمقی وسوسه سطحی ما را از احساس توانایی که خود به تنهایی می توانیم پاک بمانیم .وسوسه عمقی سلسله افکاریست که از قسمت انکاربیماری ما سر چشمه می گیرد ومانند پرده ای بر تمام عجز ها دردها و.........روحی روانی ما سر پوش می گذارد وما را بطرف مصرف حرکت می دهد راهنما نگرفتن مشارکت نکردن حضورنامرتب در جلسات انکار کردن بیماری وغیره...... همه از وسوسه سرچشمه میگیرد .وسوسه را باید پیشگیری کرد ودر غیرا ین صورت خطر آفرین میشود 5. مفهوم انحراف فکری معتادگونه چیست؟
ما حاضرنبودم که زندگی را از زاویه های مختلف نگاه کنیم وهمیشه اشکال تراشی میکردیم چون قابلیت چیزهای خوب را از دست داده بودم وهمیشه به بیراهه فکر می کردیم.انحراف فکری همان کوتاه بینی ،منفی بینی،ونداشتن بینش بازاست که ما تا نوک دماغ خودرا بیشترنمیتوانستیم ببینیم مثل اینکه ما تمام اطرافمان را با یک لوله باریک نگاه کنیم امروز با آشنا شدن با این اصول وعملکرد بر روی آن ما دیدمان وسیع ترمیشودکه میتوانیم تا نوک دماغ خود را
6.چرا بر خلاف تمام قول وقرارهاودلایل خوبی که برای درحالت ترک باقی
ماندن وجود دارداین
فکر احمقانه همه دلایل خوب را کنار می زند.؟
هرگاه که ما ازنظراحساسی وعاطفی در بند نامتعا دلی خود را می دیدیم برای سرپوش گذاشتن برروی آن احساسات. فکر احمقانه ما مصرف مواد مخدررا برای ما تجویز می کرد واین بدلیل فراموشکاری ما بودکه روزهای گذشته چه دردها یی کشیده بودیم واین مواقع سیستم انکار که قسمت مهم ومرموز بیماری ما می باشد شروع به دلیل ترا شی میکند وتمام حقایق وشرایط موجودرا درما تجزیه وتحلیل می کند وما را به سمت سوی مصر ف سوق می دهد
7.چرانمی توانیم از تجربه دردآور ترکهای قبلی برای خود داری از شروع مجد
د استفاده کنیم.؟
ماچشما نمان را بر روی حقیقت که همان مشکلات وبدبختیهای زندگی بود می بستیم ما هیچگاه حاضرنمی شدیم که ببینیم کجا بودیم ومواد مخدر ما را به کجا کشاند .ما در خود فریبی استاد بودیم وبدلیل نداشتن صداقت همه چیز را انکار می کردیم و فراموش می کردیم که پاک بودن چه موقعیت هایی را برای مامحیا می کرد پس بدلیل داشتن انحراف فکری با کوچکترین احساس منفی ازقبیل بی پولی و............... خیلی زود به مواد مخدررو می آوردیم
8.آیا هرگز به عواقب اولین بار مصرف بعد از ترک فکر کرده اید؟(در گذشته
وحال)
بعنوان معتاد نه به عواقب اولین بار مصرف بلکه به عواقب هیچ کار وحرکتی فکر نمی کردیم ما فکر کردن بلد نبودیم یعنی فکر ما بکر بود(دست نخورده)ذهن ما همیشه در خواب بود تصمیم ما یا از روی عادت بود یا تحت تاثیر دیگران قرار می گرفتیم کاری را انجام می دادیم و اگر دچار مشکل می شدیم شروع به فکر کردن می کردیم ودرد می کشیدیم.حال سوالی از خود می کنیم کدام آدم عاقلی اشتباهی را تکرار می کندو منتظر نتیجه متفا وت می باشد اما ما بارها این کار را انجام دادیم یعنی از مواد مخدر پاک شدیم وچندی نگذ شت که با یک توجیه دوباره مصرف را شروع کردیم
9.در موردتوجیه (بهانه)لغزش های خود پنج مثال زنده بزنید.
موجه جلوه دادن کار اشتباه را توجیه می گویند هربار اشتباهی را انجام می دادیم بدنبال راه فراروانکار کردن حقایق دست به دامن توجیه وبهانه می شدیم .توجیه از انکار ما سرچشمه می گیرد در باری هر اشتباهی حق را به خود میدادم وخودرا حق بجانب می دانستم وهیچگاه حاضرنبودم اشکالات وخطاهاوعوارض بیماری خود رابپذیرم .امروز بجای اینکه انرژی فکری خودرا بر روی توجیه کردن بگذارم اشتباهات وخطاهای خودرا می پذیرم وبه آنها اقرار می کنم
10.آیا شمادر مورد مواد مخدر حق انتخاب دارید؟اگرداریدتوضیح دهید واگر
ندارید چگونه و در چه نقطه ای آنرا ازدست داده اید؟
اولین بار که چه زمان وکدام مکان وچه نوع ماده مخدرما حق انتخاب داشتیم .موقعی حق انتخاب از ما گرفته شد که دایمی و منحصر به یک نوع مواد مخدرشده بودیم و هرآنچه که مواد مخدروبیماری اعتیاد می گفت انجام می دادیم .ودر نقطه ای حق انتخاب از ما گرفته شدکه چه مصرف می کردیم وچه مصرف نمی کردیم قادر به ادامه زند گی نبودیم .ما در رابطه با مواد مخدر در هر شکل ونوعی حق انتخاب نداریم به دلیل آسیب پذیری و از دست دادن قابلیت مصرف حق انتخاب ازما گرفته شده است ودلیل آن هم قطع مصرف های ما در گذشته(ترکهای قبلی)است با آشنایی با برنامه بهبودی یک حق انتخاب به ما داده شده وآن اینست که انتخاب کنیم به کدام سمت حرکت کنیم زندگی به روال برنامه یا زندگی به ..............................................................................................
11.آیا پس از لغزشها یتان فکر می کردید این بار با دفعات دیگر فرق دارد؟
ماهمیشه فکر می کردیم که این بار با شروع مجد د می توانیم مصرف خودرا بصورت دلخواه کنترل کنیم واین بار با دفعات قبل فرق می کند .انجام دادن یک اشتباه ومنتظر نتیجه متفاوت از نداشتن روشن بینی واز یک فکر بسته می آید.این فکر خراب مرا همیشه به داشتن ارادی شخصی تشویق می کردکه بنظر من برای مصرف نکردن مواد مخدر ارادی شخصی جایی ندارد این فکر مخرب همیشه مرابه زوال و نابودی میکشاند وفراموش می کردم که به خاطر مصرف مواد مخدر چه روزهای سختی را پشت سرگذاشتم .در برنامه هم ما همگی شاهد بودیم که بسیاری از دوستانمان لغزش کردند و باز نگشتند ومی گفتند که کنترل شده مصرف می کنیم وبا مرگ.......ونتوانستند به جمع دوستان باز گردند
12. آیا فکر می کنید که با افراد عادی تفاوت دارید؟توضیح دهید.
مهمترین تفاوت ما با افراد عادی مصرف مواد مخدر و بیماری اعتیاد است افراد عادی وابسته به طرز تفکر دیگران نیستند مستقل و آزاد زندگی می کنند ودر تمام مراحل زندگی با دیگران مشورت می کنند واز تجربه دیگران استفاده می کنند در زندگیشان موفق هستند ودر تمام زندگی برنامه ریزی ومدیریت خوبی دارند احساسات خود را می شناسند آنها را تفکیک می کنند واز آ نها لذت می برند وبا مشکلات روزمره خود رو به رو می شوند ومی پذیرند ونمی جنگند در هر کاری اول فکر می کنندو بعد انجام می دهند با ارزشهازندگی می کنند مثبت گرایانه به زندگی نگاه می کنند به حق وحقوق دیگران احترام می گذارنداما ما به عنوان معتاد ؟؟.................................................................تمام نوشتهای بالا عکس می شود اصلا من ظاهر یک انسان را دارا هستم درون من ......................
13. آیا فکر می کنید که دیگر نمی توانیدمواد مخدر مصرف کنید؟اگر این طور
است چرا؟
با نگاه کردن به گذشته خود و آشنا شدن با سوالهای قبلی وبه خاطر نوع بیماری من و جنبه های مختلف آن از قبیل اشتغال فکری،اشتهای مصرف،وسوسه، اجبار، فکرنکردن به عواقب مصرف ودر تجربیات انجمن معتادان گمنام متوجه شدیم که اعتیاد یک بیماری پیش رونده وغیر قابل علاج است که چنانچه متوقف نگرد د مرگ آور خواهد بود .امروز با آشنا شدن با بیماری اعتیاد تکلیف خود را با مواد مخدر مشخص می کنیم و این سوال مشخص کنندی تکلیف من با مواد مخدر است؟
14. آیا لغزش بیکباره اتفاق می افتد.؟
خیر.هر لغزشی پیش زمینه دارد لغزش هرگز اجباری واتفاقی نیست هرگاه در برنامه روزانه خود وبهبودی خلا داشته باشیم وبرنامه بهبودی خود را دست کم بگیریم وبه د نبال راههای گریز در زندگی یمان نداشتن مسولیت پذیری وبسیاری از موردهای دیگر مارا به سمت وسوی لغزش می کشاند ما در زندگی روزانه خود گاه دچار لغزش های عاطفی ، وروحانی می شویم این حالت باعث می شود که ما در مقابل مصرف مواد مخدر ضعیف وبی خود کند از آنجایی که بیماری غیر قابل علاج است نها یتا معتاد همیشه درخطر لغزش قرار دارد اگر با این تصور باطل که هنوز هم می توانیم به مصرف خود ادمه دهیم ویا به تنهایی و بدونه کمک دیگران می توانیم پاک بمانیم .بطورقطع در حال امضا ی مجوز دفن خود هستیم وبه دلایلی وقتی ما به خودمان وکارهایمان نمی رسیم اعتماد به نفس ما کم می شود وبه صورت الگویی زندگیمان دچار تکرار میشود اگر ما از زیر بار مسولیت زندگی شانه خالی کنیم یعنی از جلسات غایب می شویم کارکردقدمها ی دوازده گانه را پشت گوش بیندازیم ویا بخواهیم در کنار گود بایستیم وخدمت نکنیم وخود را تافته جدا بافته بدانیم برنامه بهبودی متوقف می شود روشن بینی وصداقت وتمایل را از دست می دهیم از همه چیز وهمه کس رنجیده وعصبانی می شویم واز خود بیزار می شویم آن گاه فکر بیمارگونه ما مواد مخدر را برای ما تجویز می کند
15. چه حایلی بین شما و لغزش وجود دارد؟
مانع اصلی خداوند می باشد چون قبلا تنها ایمانی که داشتیم مواد مخدربود اگر سی در صد ایمان به خداوند داشتیم با این همه مشکل رو به رو نمی شدیم اگر خداوند حایل بین ما ولغزش نبود انجمن معتادان گمنام با این همه اصولش به ما جواب نمی داد. امروز می توانم حایل های خود را زیاد کنیم مثال عجزهای خود را مکتوب می کنیم و.............. ودر شخصیت خود آزار ما این وجود دارد که خواهان شکست ماست .اکثر ما احساس می کنیم که لایق موفقیت نیستیم افسوس به حال خود خوردن یکی از نواقص مخرب ماست که تمام انرژی مثبت ما را به تحلیل می برد نوع طرز تفکر بیمارگونه ما بشکلی عمل می کند که با نداشته ها وبه هر چیزی که طبق مراد دل ما پیش نمی رود در طزاد باشیم وزیبایهای زندگی را فراموش می کنیم این گونه افکار موقعی که به سراغ ما می آید حایل و حد فاصل بین من ولغزش را به کنار می زند ودر همین موارد با خود فریبی وبا مهارتی که در آن داریم (انکار) مغزما ما را به بدترین دشمن خود تبدیل می کند که همین شرایط وجلوگیری ا ز این موقعیت حضور مرتب در جلسات ،مشارکت صادقانه ،ارتباط با راهنما،کارکرد قدمهای دوازده گانه بطور منظم ، فعال بودن در انجمن ، کوشا بودن در مسیر خدماتی می تواند حایل بین ما و لغزش باشد وحایل ما را قوی ومحکم سازد در ضمیر نا خود آگاه و در موقعیتهایی که اتفاقی و بدونه اطلاع قبلی با احساسات افکا ر و عواطف مخرب ویا مصرف کننده ومکان مصرف روبه رو می شویم خداوند مهربان وبزرگ وعاشق می تواند ما را از گزند بیماری و لغزش حفظ می کند
16 . آیا تنها شرط عضویت در این برنامه که تمایل به قطع مصرف است، برای
پاک نگه داشتن شما کافی است؟
خیر.تنها لازمه عضویت تمایل به قطع مصرف است واین تنها شاه کلید ورود به انجمن معتادان گمنام است که جنسیت نمی شناسد ،مذهب فرقی نمی کند،وکسانی که فکر می کنند با مصرف مواد مخدروبیمار ی اعتیاد مشکل دارند را پذیرا می باشدواین استارت یا شروع بهبودی ما در جایی که قطع مصرف کرده باشیم می باشد .تنها چیزی که بمامی تواند در پاک ماندن کمک کند سه اصل روحانی صداقت ،روشن بینی،وتمایل می باشد .صداقت در مشارکت صداقت با خود وراهنما.روشن بین بودن در وضعیت بهبودی روشن بینی به ما مسولیت پذیری را هدیه می دهد.تمایل به پیشرفت پاک ماندن و بهبودی پیدا کردن که همگی اینها با خدمت کردن در گروه وکمک یک معتاد به معتاد دیگر است حتی با زدن لبخند به تازه واردان سکوت کردن وگوش کردن وغیره..... که همگی اینها از تمایل سر چشمه می گیرد.
17. اقرار کردن با پذیرفتن چه فرقی دارد؟
اقرار بیان کردن گفت وگو کردن مشارکت کردن اعتراف کردن صادقانه و آماده شدن برای پذیرش است ما در قدم اول اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز هستیم .اقرار از زبان ونگاه کردن به زندگی گذشته ما بود .لمس کردن حس کردن آرامش پیدا کردن از پذیرش می آید که کلید رهایی از جنگ تشویش وترس پذیرش است وهنگامی که اقرار می کنیم یعنی زمینه را هموار می کنیم تا بذ ری برروی آن بپاشیم وآن بذر پذیرش است که محصول آن آرامش است وبرای روبه رو شدن با احساسات عواطف مشکلات و اشکالات ترسها خودخواهی خود محوریها را اقرار کنیم .برای آزاد شدن تسلیم شدن ورسیدن به آرامش آن را می پذیریم پذیرش شهامت می خواهد با مشکلات و شرایط وافراد، پذیرش من را به صلح وآرامش درونی می آورد .
18. در چه صورتی می توانیدبگویید که قسمت اول قدم یک را در رابطه با موادمخدر بر داشته اید؟
ما قسمت اول قدم یکم را تا زمانی که با پیشنهادهای برنامه زندگی کنیم و مواد مخدر مصرف نکنیم وبا اطرافیان ،موقعیتها، مکان و افراد ، پدیده هاواشیا در جنگ وتزاد نباشیم وعجز خود را بپذیرم و مسول بهبودی خود باشیم با راهنما در تماس باشیم وحضور مرتب در جلسات،کارکردن قدمها بصورت منظم ودست در دست دوستان بهبودی بگذاریم می توانیم بگوییم که قسمت اول قدم یکم را در رابطه با مواد مخدر بر داشته ایم.
19. چرا در قدم اول از فعل گذشته عاجز بودیم استفاده شده است؟
با پیدایش انجمن معتادان گمنام کسانی که قبلا این برنامه را کار کردند از این فعل استفاده کردندواز آنجایی که این انجمن تجربی است واز تجربیات اعضا استفاده می شود ما نیز از تجربیات دیگر اعضا تبعیت می کنیم واز فعل گذشته عاجز بودیم استفاده می کنیم .ما به خاطراینکه در نقطه ای از مصرف مواد مخدر عاجز شدیم وادامه دادن آن برای ماغیر ممکن و مرگ آور بود به کمک خداوندوارد برنامه بهبودی شدیم .فعل گذشته عاجز بودیم به خاطر یاد آور شدن ما به این نکته که همیشه بدانیم از کجا آمده ایم و مواد مخدر ما را به کجا کشاند بنا بر این عاجز هستیم ودر مقابل مصرف مواد مخدر وبیماری اعتیاد عاجز خواهیم بود این فعل را نتنها برای زمان گذشته بلکه برای محکم شدن پذیرش عجزمان وزیاد شدن حایل بین ما ومواد مخدر استفاده می کنیم .
20. آیا شما در مقابل اعتیاد عا جزبو دید یا عاجز هستید؟ تو ضیح دهید؟
من تا زمانی که عجز خود را پذیرا باشم وقبول کنم که در مقابل اعتیاد عاجز هستم دریچه بهبو دی بر روی من باز می باشد ومن از بند واسارت مواد مخدررها می مانم و به آرامش نسبی می رسم مشکلات و آشفتگیهای زندگی روبه حل شدن می رود و می توانیم دریچه قلب خود را به روی دنیای اطراف و زیبایهای آن باز کنیم پس بنا براین من عاجز هستم وعاجز خواهم بود واین سوال را از خود می کنم که من بدلیل داشتن بیماری اعتیاد که علایم آن نداشتن قدرت و توانایی لازم جهت برخورد با مثا یل رو ز مره زندگی وداشتن افراط وتفریط در جهت منفی واین بیماری که هر لحظه خود را بصورتی نشان می دهدونیرویی برای دفع کامل آن هم نداریم به همین دلیل در برابر اعتیادمان عاجز هستیم وخواهیم بود .
نکته :قسمت اول قدم یکم فقط معرفی کنندی فکر وافکار ما می باشد ونشان دهندی ضعف وحساسیت و ناتوانی ما در مقابل مواد مخدر است.
ذهن ما باغچه است گل در آن باید کاشت
گرنکاری گل سرخ علف هرزدرآن میروید
وزندگیمان غیر قابل اداره شده بود
1.مفهموم از دست دادن اختیارزندگی چیست ؟
هر عاملی که به واسطه آن اختیار زندگی کردن از ما گرفته شود وهر عاملی که بواسطه آن از ابزار هایی که در دست ما قرارمی گرفت نتوانیم به میل و اراده شخصی از آن استفاده کنیم یا به مصلحت خود یا خانواده نتوانیم ازآن استفاده کنیم مفهومش از دست دادن اختیار زندگی است .مثال پول ،متعلقات زندگی وغیره وآن عامل بیماری اعتیاد ومصرف مواد مخدر است.ولی در مرحله ا ول ما باید بدانیم که زندگی چیست .زندگی هرآن چیزی است که ما در طول روز با آن سروکار داریم وبا آن در ارتباط هستیم و مسولیت و تعهد و اداره کردن آنها بر عهده ما می باشد هر جایی که در هر کدام از موارد ذکر شده کم کاستی وآشفتگی وبه هم ریختگی ومشکلی داشتیم مفهومش این است که ما اختیار آن چیز را از دست داده ایم
2. پنج مثال زنده در مورد از دست دادن اختیار امور زندگی بنویسید ؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
3. توضیح دهید که اختیار چه چیز هایی در زندگی از دستتان خارج شده بود ؟مثلا:مکان ومحیط زیست،خانه وخانواده ؟ کار وحرفه ؟روابط اجتماعی وجنسی،احساسات وعواطف،افکارومعنویات و.......(در مورد هر کدام ،یک مثال زنده بزنید)
مکان ومحیط زیست:هیچگاه حاظر نبودیم خود را قسمتی از این د نیا بدانم دیدگاه ما یک دیدگاه طلبکارانه و خود محورانه بود وهمیشه فکر می کردم همه چیز باید طبق میل و سلیقه من باشد
خانه وخانواده:همیشه دوست داشتیم حرف حرف ما باشد و هیچ گاه به منافع ونظر آنها اهمیت نمی دادیم
کار وحرفه:باری به هر جهت زندگی کردن وعدم مسولیت پذیری و راحت طلبی ،تنبلی ولذت جویی منجر می شدکه از بار مسولیت زندگی فرارکنیم
پول:همیشه با پول احساس قدرت می کردیم وفکر می کردیم که می شود باپول کمبود قدرت را پر کردودربرنامه متوجه شدیم که مشکل ما پول نبود مشکل ما نداشتن معنویات بود
روابط اجتماعی وجنسی :شخصیت بیمارگونه ما قانون گریز ،عصیان گر وتجاوز گر وبی احترام به حق وحقوق دیگران بود وبه عنوان معتاد اشخاصی بودیم که همیشه غرق در احساسات منفی وافکار معتاد گونه بودیم روابط جنسی همیشه حکم سرپوش بود بر احساسات ما به همین دلیل همیشه نا متعادل بودیم یعنی افراط وتفریط
احساسات وعواطف:یا خوب خوب یا بد بد،در اوج رضایت ناراضی در اوج خنده گریه ودر نهایت شخصی خود آزارکه این بر اثر جنبه روانی بیماری ما بود و همیشه ما را جدا از لذت بردن از احساسات و عواطف خود می کرد ودر پاره ای دیگر اگر مهر ومحبتی بود بخاطر مصرف زیاد مواد مخدر بود وخیلی زود گذرکه همه اینها با کار کردن قدم چهارم در ما تجزیه وتحلیل می شود
افکارومعنویات:انکار، خودخواهی ،خود محوری ترس واضطراب،رنجش وکینه،وسوسه واشتغال فکری همیشه زاییدی فکر ماست وهمیشه احساس پوچی و بدرد نخور بودن که این ها همه از نبودن معنویات بودودر برنامه با ارتباط با راهنما حضور مرتب در جلسات و ارتباط با خداوند این احساسات از ما دور می شود