موضوعات وبسایت : تست روانشناسی
تست شخیصت شناسی

کاهش وابستگی به همسر

کاهش وابستگی به همسر

نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 14 بهمن 1399 ساعت 14:15

وابستگی بالایی به همسر خود دارید؟ دنبال راه هایی برای درمان هستید؟ احتمالا این مقاله به دردتون میخوره،بریم و بخونیمش

چگونه از وابستگی عاطفی به همسر رها شویم؟

در مقاله اختلال شخصیت وابسته ویژگی‌های فرد دچار این اختلال را برشمردیم. در این مقاله قصد داریم ویژگی‌های یک الگوی رابطه وابسته را شرح دهیم. وابستگی عاطفی به همسر امری یک‌سویه نمی‌باشد، زیرا در اینصورت وابستگی ادامه پیدا نمی‌کند.

وابستگی عاطفی به همسر که شامل وابستگی به شوهر و وابستگی به زن هر دو می شود یک بازی دو طرفه است. ترک وابستگی به همسر تا زمانی که هر دوطرف بازی را ادامه دهند تداوم می یابد و زمانی که یک نفر از بازی خارج شود، این نوع رابطه عاطفی پایان می پذیرد.

رابطه عاطفی وابسته را می‌توان بین یک زوج وابسته، دو دوست، یک خواهر و برادر و حتی دو نفر که از یکدیگر مراقبت می‌کنند نیز مشاهده کرد (همانند وابستگی عاطفی مادر و دختر، مادر و پسر، پدر و دختر). رابطه از نوع وابستگی را می‌توان بین زنی که از شوهر الکلی‌اش حمایت می‌کند و مدام در پی ترک دادن او است، بدون آنکه طرف مقابل انگیزه‌ای برای این کار داشته باشد، مادری که برای کارهای زشت فرزندش همواره توجیه می‌آورد و پدری که پسرش را از مواجه شدن با نتایج رفتار مجرمانه‌اش محافظت می‌کند، مشاهده کرد. رابطه وابستگی بین انسان و مواد مخدر یا الکل نیز اتفاق می‌افتد. رابطه با الگوی وابستگی نوعی اعتیاد است که در آن فرد به‌جای وابستگی به یک ماده، به یک الگوی ارتباطی خاص اعتیاد پیدا می‌کند.

پروفسور جاناتان بکر، استاد دانشگاه نشویل در تنسی، رابطه عاطفی به همسر (می‌توانید دیگری بخوانید) را رابطه‌ای تعریف می‌کند که دو نفر به‌طور عمیقی در یکدیگر تنیده شده‌اند و بدون حضور یکدیگر توان انجام وظایف خود را ندارند. خلق، شادی و غم، موفقیت و حتی هویت آنها تنها با وجود دیگری تعریف می‌شود. به‌عبارتی، فرد بدون وجود دیگری احساس بی‌هویتی می‌کند. در این نوع رابطه عاطفی، معمولاً یک فرد نقش غیرفعال و مطیع را بازی می‌کند و دیگری نقش کنترلگر و تصمیم‌گیرنده در همه امور را دارد. یک طرف رابطه تنها وظیفه جلب رضایت طرف دیگر را دارد و تمام فکر و انرژی او صرف خوشحال کردن طرف مقابل می‌شود و یک طرف تنها نقش گیرنده پاداش را دارد و بدون آنکه برای رابطه کاری انجام دهد، از این رابطه متمتع شده و برای همه امور مهم زندگی تنها بر اساس رضایت خود تصمیم می‌گیرد و گاهاً در بعضی روابط از طرف مقابل به‌صورت عاطفی، مالی و فیزیکی سوءاستفاده می‌کند.

نشانه دیگر وابستگی عاطفی به همسر یا بردگی عاطفی، توان‌زدایی از فرد است. در این حالت، یک طرف رابطه که همان فرد مطیع است، تلاش دارد تا برای کاهش تنش و ادامه رابطه از مشکلات همسر چشم‌پوشی کند، دلایل ناموجه او را موجه بداند، دائماً شانس مجدد به او بدهد، به تنهایی سعی کند مشکل را برطرف کند در حالیکه همسر هیچ اقدامی در جهت بر طرف شدن مشکل نمی‌کند، زیرا اصولاً او مشکلی نمی‌بیند زیرا این نیازها و خواسته‌های او نیست که زیر سوال رفته است.

شارون ویگ شیدر کروز ۸ نشانه برای وابستگی عاطفی به همسر و بردگی عاطفی نام می‌برد:

* در درون رابطه عاطفی قدرت تصمیم‌گیری ندارید.
* احساسات خودتان را درک نمی‌کنید و تشخیص نمی‌دهید.
* در رابطه خود نمی‌توانید ارتباط برقرار کنید (دلهره دارید چیزی بگویید یا حرفی بزنید که فرد مقابل را از دست بدهید).
* برای احساس ارزشمندی خودتان به تأیید دیگری بسیار اهمیت می‌دهید.
* به خود اعتماد ندارید و عزت نفستان اندک است.
* ترس از ترک شدن دارید و فکرتان مداوماً درگیر تأیید شدن از سوی دیگری است.
* وابستگی ناسالمی به رابطه دارید و برای نگهداری آن هزینه زیادی می‌پردازید. برای رضایت طرف مقابل به‌صورت یک جانبه حاضر به ایثارگری بسیار و دائم هستید.
* خودتان را به‌طور اغراق‌آمیزی مسئول رفتارهای دیگری می‌دانید (حتماً من خیلی به او نرسیدم که با زن دیگری دوست شده است).

از خودتان بپرسید آیا بدون وجود همسر یا شریک عاطفی خود در زندگی‌تان به‌سختی احساس شادی و رضایت می‌کنید؟ آیا با وجود مشکلات رفتاری و اخلاقی که از همسرتان و یا شریک زندگی خود می‌بینید، همچنان در رابطه با او باقی مانده‌اید؟ آیا برای حمایت از همسر خود از سلامت جان، ذهن و روان خود هزینه می‌کنید؟ آیا مدام نگران از دست دادن او هستید؟ آیا نسبت به رابطه خود بیشتر احساس اضطراب دارید تا حس شادی، اطمینان و امنیت؟ آیا وقت زیادی را صرف تغییر دادن همسرتان می‌کنید؟ آیا تمام روابط اجتماعی خود را محدود کرده‌اید تا به نیازهای همسرتان بیشتر رسیدگی کنید؟ آیا زمانی که او در کنار شما نیست، احساس اضطراب و ناراحتی می‌کنید و فکر می‌کنید بدون او نمی‌توانید زندگی کنید؟ آیا در تصورتان، او دارای قدرت و توانایی بسیاری است؟ آیا او را مسئول شادی و غم، امنیت و ارزشمندی خود می‌دانید؟ آیا برای آنکه احساس دوست داشته شدن کنید، همسرتان باید لیستی از کارهای مورد انتظارتان را انجام دهد؟ آیا همواره نگران نظر و تأیید او هستید؟ آیا او شما را تحقیر می‌کند؟ آیا گفتن نیازها و خواسته‌هایتان به همسرتان و یا شریک عاطفی‌تان برایتان دشوار است؟ در صورتی که پاسخ شما به این سوالات بلی است، پس شما وابستگی عاطفی به همسر یا شریک عاطفی خود دارید.

درمان وابستگی عاطفی به همسر یا شریک عاطفی

۱.اولین مرحله در درمان وابستگی عاطفی به همسر یا شریک عاطفی، آگاهی و شناخت وابستگی خود و جنبه‌های متفاوت آن در زندگی‌مان است. باید نسبت به رفتارهای وابسته‌گونه خود شناخت پیدا کنیم تا همه جا آنها را تشخیص دهیم. بایستی دست از توجیه و منطقی جلوه دادن رفتارهای خود بکشیم. شناخت افکار، رفتارها و احساسات ناشی از روابط وابسته‌گونه باعث می‌شود کم‌کم خود را از آنها جدا کنیم و تلاش کنیم واکنش‌های دیگری غیر از آنچه تا به حال انجام می‌دادیم، انجام دهیم. پس لازم است بعد از مطالعه این مقاله، کاغذ و قلمی در دست بگیرید و رفتارها، افکار و احساسات منبعث از رابطه وابستگی در خود را پیدا کنید. نفس پیدا کردن این واکنش‌ها، به شما قدرت مقابله با آنها را می‌دهد.

۲.با باورهای غلط خود (درباره عشق) مقابله کنید: یکی از دلایلی که باعث می‌شود افراد در وضعیت وابستگی باقی بمانند، شناخت‌های نادرست آنها از مفهوم وابستگی است. بسیاری از اوقات ما نیازمندی خود به دیگری، اطاعت از او، ترس از دست دادن او و … را به حساب عشق خود می‌گذاریم و این امر باعث می‌شود نه تنها از این وضعیت احساس انزجار نکنیم، بلکه آن را برای خود تبدیل به مایه افتخار می‌کنیم. باید تعریف سریال‌های تلویزیونی و کتاب‌های عاشقانه را از عشق فراموش کنید. آنچه آنجا از عشق نشان داده می‌شود، در واقع یک وابستگی اعتیادگونه است و نه عشق.

باورهای غلط دیگری که باعث وابستگی می‌شود، شروط غلطی است که ذهن ما برای خوشحال زندگی کردن قائل است. به‌طور مثال، ممکن است ذهن شما باوری داشته باشد بر این مبنا که تنها با حضور و وجود دیگری می‌توان خوشحال بود. باورهای غلط و مطلق خود را شناسایی کنید و آگاه شوید که ذهن شما برای خوشحالی و رضایت به چه شروطی وابسته است تا بدین طریق ذهن خود را آزاد کنید. ممکن است باور ذهن شما آن باشد که تنها با داشتن یک زندگی عاشقانه می‌توان خوشحال زندگی کرد و بدون یک رابطه عاشقانه، شما زنده نمی‌مانید. حتماً باید کسی شما را دوست داشته باشد تا احساس ارزش کنید. این باورهای غلط باعث می‌شود همواره نگران از دست دادن رابطه خود باشید، زیرا از دست دادن رابطه برای شما به معنای یک فاجعه، غم بزرگ و جبران ناپذیر و تنهایی شدید خواهد بود. شرط‌های ذهن خود را برای خوشحال زندگی کردن شناسایی کنید تا وابسته به هیچ شرط خارجی نباشید و از قید آنها رها شوید. به این ترتیب برای خوشحالی تنها به خود وابسته خواهید بود. کودکی را در نظر بگیرید که رسیدن به بستنی را تنها شرط خود برای آرام شدن و جیغ نزدن در نظر می‌گیرد، در حالیکه شما می‌دانید که کودک بدون بستنی و از طرق دیگری نیز می‌تواند شاد باشد. بسیاری از اوقات ما نیز کودکانه عمل می‌کنیم و برای شادی، خود را تنها به یک راه‌حل وابسته می‌کنیم.

۳.محل تمرکز خود را عوض کنید: یک راه برای رهایی از وابستگی عاطفی به همسر آن است که به‌خود تمرکز کنید. توجه خود را به حیطه‌های مختلف زندگی خود معطوف کنید. ورزش کنید. با دوستان خود بیشتر ملاقات کنید. خود را درگیر شغل و فعالیت‌های دیگر زندگی کنید. به جنبه‌های دیگر زندگی خود بها بدهید و خود را متعهد به پیشرفت در سایر حوزه‌های زندگی کنید. به‌یاد بیاورید که پیشتر چه فعالیت‌هایی احساس لذت و شادی در شما ایجاد می‌کرد، پس به آنها بپردازید. به اندازه کافی برای خود وقت صرف کنید.

۴.ارتباطات خانوادگی و دوستانه دیگر خود را گسترش دهید: هنگام وابستگی عاطفی به همسر، تمام وقت و انرژی خود را مصروف او می‌کنید. این امر باعث می‌گردد تا در انزوا قرار بگیرید، از دیگران جدا بیفتید و ارتباطات عاطفی و اجتماعی دیگر شما قطع شود و همه روابطتان معطوف همسر شود. این مساله به وابستگی هر چه بیشتر شما منجر می‌شود. ارتباطات قدیمی خود را مجدداً احیا کنید. به دوستانتان تلفن و ایمیل بزنید. روابط اجتماعی جدیدی ایجاد کنید.

۵.کارها و فعالیت‌هایی که پیشتر از انجام آن لذت می‌بردید را مجدداً شروع کنید: پس از قرار گرفتن در رابطه عاطفی وابسته، فرد در طول زمان تنها به فعالیت‌هایی می‌پردازد که مطلوب همسر یا شریک زندگی خود است و در نتیجه از فعالیت‌هایی که از آن لذت می‌برده است و یا در آن استعداد و مهارت داشته است دست می‌کشد. برای رهایی از وابستگی عاطفی به همسر شما باید مجدداً فعالیت‌هایی را که در گذشته از آنها لذت می‌بردید و احساس قدرت و توانایی در آنها می‌کردید را شروع کنید.

۶.تلاش کنید برای شاد بودن و احساس خوب کردن به دیگری وابسته نباشید: این کار نیازمند یادگیری و تمرین است. در هنگام برخورد به یک مشکل به‌خود بگویید: اگرچه در کنار او بودن و به او گفتن ممکن است حال من را بهتر کند، ولی من باید راه دیگری غیر از این بیابم. من باید یاد بگیرم تا بتوانم به خودم برای آرام شدن تکیه کنم و سریعاً مانند همیشه سراغ دیگری نروم. برای مثال، زمانی که احساس تنهایی یا اضطراب می‌کنید، به‌جای تکیه کردن بر او یاد بگیرید راه‌های دیگری را برای حل کردن این احساسات تجربه کنید. در غیر این صورت زمانی که احساس تنهایی می‌کنید و به او پیام می‌دهید و پاسخی دریافت نمی‌کنید، اصرار بر دادن پیام‌های بعدی و وادار کردن او به پاسخ می‌کنید. به‌جای آنکه برای آرام شدن به او وابسته باشید، می‌توانید به‌طرق دیگری خود را آرام کرده و نیاز خود را بر طرف کنید.

۷.به نیازهای عاطفی و روانی خود بیشتر توجه کنید: برای این کار می‌توانید متوجه نیازهای خود باشید و شادی خود را در اولویت قرار دهید. سعی کنید از اوقات تنهایی خود لذت ببرید. رفتارهای خودآسیب‌زننده گذشته‌تان را با رفتارهای مبتنی بر خوددوستی جایگزین کنید. به‌طور مداوم کارهای انگیزه‌بخش انجام دهید. بخش‌ها و احساسات آسیب‌پذیر وجود خودتان را بپذیرید. تجربه کنید که چه چیزهایی را دوست دارید، از چه لذت می‌برید، علاقه دارید روز خود را چگونه بگذرانید، دوست دارید در انتهای زندگی به‌خود بگویید که دوست داشتید چه کارهایی انجام دهید. پاسخ به این سوال‌ها کمک می‌کند تا بیشتر خودتان را بشناسید. شخصی که احساسات و نیازهای خود را بهتر می‌شناسد، زمانی که با چیزی موافق نیست به‌راحتی نه می‌گوید؛ زیرا علایق و نیازهای او در علایق و نیازهای دیگری گره نخورده است.

۸. عزت نفس خود را افزایش دهید: وابستگی عاطفی به همسر معمولاً از کمبود عزت نفس ناشی می‌شود. من، برنامه‌هایم، نیازها و خواسته‌هایم آنقدر مهم نمی‌باشند تا بر روی خودم تمرکز کنم، پس بر روی دیگری متمرکز می‌شوم. برای مطالعه بیشتر به مقاله رشد و افزایش عزت نفس مراجعه کنید.

۹.برای روابط خود با دیگری چارچوب و حد و مرز تعیین کنید: روشن و قاطع چیزهایی که برای شما مهم هستند را روشن کنید و بر سر آنها محکم بایستید. در ابتدا لازم است حد و مرزهایتان را برای خودتان مشخص کنید، کجا محدودیت قائل هستید و کجا نه، و سپس آن را به دیگران اعلام کنید. به‌طور مثال، وفاداری همسر برای شما مهم است و جزء اصول و چارچوب شماست. شما نمی‌توانید در این مورد مماشات به‌خرج دهید. نیاز خود را قاطعانه بیان کنید و از همسر خود بخواهید به حد و مرز شما احترام بگذارد. او نمی‌بایست هر رفتاری با شما داشته باشد، همچنانکه شما نیز نباید حد و مرز او را زیر پا بگذارید. اگر همسر شما پرخاشگرانه با شما برخورد می‌کند و شما را می‌زند و شما همچنان در رابطه مانده‌اید، در ابتدا باید بدانید که شما در یک رابطه وابسته قرار دارید. برای همسرتان مشخص کنید که این رفتار او را نمی‌پذیرید و در صورت تکرار، عواقب آن را به او یادآوری کنید. و در نهایت، بر روی چارچوب خود قاطعانه بایستید. بدانید که هیچ رشدی بدون هزینه حاصل نمی‌شود. پس سختی آن را قبول کنید، زیرا مطمئناً همسر شما به‌راحتی دست از عمل خود بر نخواهد داشت. اگر شما، خود، به حد و مرز خود احترام قائل نباشید و حاضر به پرداخت هزینه برای آن نباشید، او نیز به حد و مرز شما احترام نخواهد گذاشت. باز هم تکرار می‌کنم؛ شما در مسیر سختی گام برداشته‌اید. ولکن در پس این سختی، رشد وجود دارد. استقلال و آزادی را کسی به شما تقدیم نخواهد کرد، پس برای آن باید امنیت موقت خود را فدا کنید تا به آزادی و امنیت درونی و دائمی برسید.

معنای دیگر تعیین حد و مرز آن است که بین افکار، احساسات و رفتار خود و دیگری تمایز قائل شویم. نباید مسئولیت رفتار، افکار و احساسات دیگری را به‌عهده بگیریم، ما تنها مسئول رفتارهای خود هستیم. اگر عمل درست ما باعث ناراحتی دیگری می‌شود، نباید خود را مسئول ناراحتی او بدانیم، و باید به عمل درست خود بدون تردید و قاطعانه ادامه دهیم. اگر همسر شما بدون برنامه‌ریزی خرج می‌کند، باید حساب بانکی خود را از او جدا کنید تا خودش با عواقب کارش مواجه شود. شما نباید مسئولیت اعمال او را بپذیرید.

۱۰.کمک حرفه‌ای بگیرید: گاهی به تنهایی نمی‌توان از وابستگی عاطفی به همسر رها شد. با یک مشاور صحبت کنید. کمک حرفه‌ای به شما باعث می‌شود به نقاط قدرت و قوت خود آشنا شده و انگیزه کافی برای تغییر را در خود بیابید. با کمک مشاور می‌توانید به کودکی خود برگردید و دلایل وابستگی عاطفی به همسر را در آنجا بیابید. احساس عجز، ناتوانی، شرم و حقارت خود در کودکی را مجدداً تجربه کرده و اینبار آن تجربیات را با قدرت بزرگسالی خود تغییر داده و از آنها رها شوید. برگشت به دوران کودکی به شما اجازه می‌دهد تا صادقانه تاثیرات آن دوران را بر سبک رفتار خود درک کنید.

منبع

تست شخیصت شناسی

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: 1ravan.ir



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر