روز و شبایی رو تا صبح بالای سر مامان بیدار ،خوابی میکشیدیم زمانی که مریض بود و صبح اول وقت میرفتیم سر کار . دوست داشتیم که کنار مامان تا صبح بنشینیم و مراقب باشیم تا اگه چیزی خواستن انجام بدیم ...
یه شب با مامان کلی صحبت کردیم و گفتن برو مادرجان بخواب صبح میخوای بری سر کار ، حال و هوای عجیبی داشتم .
مادر ضعیف شده بود فکر زیادی تو ذهنم دور میزد که چی میشه پایان این درد.. و درمونش ؟ بالا سر مادر وقتی خوابیده بود نشستم و نگاهش میکردم و چهره نازنینش رو نظاره میکردم چون میتونستی معصومیت صورتش رو کامل و به مدت زیاد حس کنی ...بماند.... شعر لالایی رو اونجا بود که شروع کردم همیشه این حسرت تو دلم موند که کاش یه لالایی میبود که به اندازه لالایی مادر که بچه اش رو آرامش میده ، اون لالایی هم بتونه مادر رو آرامش بده امّا.....
لالا لالا لالا لایی ، نمونده فرصتی مادر
به قربون دو چشمونت ،عجب عشقی داری مادر
لالا لالا گل زیره ، مادر خوابش نمیگیره
یه دردی داره تو جونش ،آخه آروم نمیگیره
لالا لالا گل آلو نهال سیب و زردآلو
مادر دردت به جون من ،شفا ده با خدا یا هو
لالا لالا گل مریم دارم میبینمش هر دم
که مثل شمع ،روشن میکنه،آب میشه او ،هردم
لالا لالا گل لاله ،نداریم هیچکدوم چاره
آخه کاری بکن یارب ،که قلبم گشته صد پاره
لالا لالا گل پونه ،خدا هم اینو میدونه
که بی رنگ حضور تو ،خونه هم مثل زندونه
لالا لالای لالایی مادر امشب چه بیتابی
بخواب آسوده ای مادر میخونم لالایی لایی
مادر عشقت تو جون من ،مادر مهرم زمهر تو
مادر درمون هر درده ،نفسهای مدام تو
مادر خاک کف پاتو ،کنم سرمه به چشمونم
همون پایی که جا داره ،بذاری روی مژگونم
مادر خوبه ،مادر جونه ،مادر هر "درد و "درمونه
مادر شوقه ،مادر عشقه ،مادر نور دو چشمونه
مادر کاشکی واسه خوابت ،خودت لالایی میخوندی
همون لالایی هایی که واسه ما بچه ها خوندی
خدایا از همون جایی که من اصلآ نمیدونم
برای مادری که لایق مهر توئه،میدونی میدونم
بده آرامشی تا راحت و آسوده خاطر شه
نمیدونم چه جوری ؟من میحوام ،آسوده خاطر شه
به قربون همه صبوریهات و مهربونیهات ---در آغوش گرم و پر مهر خداوند جایت باد