همه گرگ ها دقیقاً مانند افراد مختلف شخصیت های فردی متفاوتی دارند و هیچ یک از انها شبیه به هم نیستند. شخصیت ها از طریق احساسات و افکار رشد میکنند که منجر به رفتارهای مختلف فردی می شود و این رفتار ها تحت تأثیر ساختار ژنتیکی شخص و چیزهایی که در محیط زندگی شان در معرض آن ها قرار می گیرند شکل می گیرد. از نظر ژنتیکی ، شخصیت های مختلف تکامل یافته و پایدار هستند ، زیرا با توجه به شرایط مختلف محیطی ، برخی از صفات در زمان معین از سایر صفات سودمندتر هستند یا بعبارتی صفات برتر هستند، صفاتی که می توانند به بقای خاص شخص کمک کنند.
هنگام توصیف شخصیت گرگ ها ما می توانیم ویژگی های کلی را درنظر بگیریم درست همانطور که برای کل گونه های انسانی این کار را انجام میدهیم. پس از آن باید تفاوت های فردی را در نظر بگیریم.
در کتاب بوم شناسی و رفتار گونه های در حال انقراض که توسط دیوید مچ نوشته شده است ،قوی ترین تاثیری که یک گرگ میتواند روی یک انسان داشته باشد این است که رفتاری دوستانه داشته باشند. بزرگسالان نسبت به هم و نسبت به توله ها رفتاری دوستانه دارند. یک احساس درونی خوب بین آنها وجود دارد. تحقیقات به ما نشان داده اند که به نظر می رسد این رفتار در شخصیت گرگ مستقیماً به ماهیت اجتماعی حیوان مربوط می شود. در واقع ، احتمالاً قویترین ویژگی شخصیتی گرگ ظرفیت آن برای ایجاد دلبستگی های عاطفی به افراد دیگر است.
جفت گرگ
چنین رفتارهایی هنگامی که گرگها فقط چند هفته هستند ، شکل میگیرند. توله ها هنگامی که از افراد و اشیاء آشنا دور هستند دچار پریشانی می شوند و هنگام بازگشت در نزدیکی آنها تسکین می یابد. این توانایی در ایجاد دلبستگی های عاطفی به افراد دیگر منجر به تشکیل یک گله یا خانواده به عنوان یک جامعه ی واحد گرگان می شود. وقتی توله های گرگ توسط انسان ها بزرگ می شوند ، این گرایش اجتماعی به ویژه مورد توجه است. حیوانات معمولاً به انسان و هر توله ای که با او ارتباط زودرس یا قابل توجهی دارند ، بسیار وابسته می شوند.
ویژگی دوم شخصیت گرگ ممکن است بسیاری از افرادی را که گرگ ها را وحشی می بینند غافلگیر کند. واقعیت این است که گرگ ها گریزی اساسی برای جنگ دارند و برای جلوگیری از برخوردهای تهاجمی اقدامات بسیار زیادی انجام می دهند. مشاهده شده است که گرگ ها هنگامی که اولین جنگ توله شان را میبینند پریشان میشوند.
همانطور که در همان کتاب ذکر شده و در بالا توضیح داده شد ، گرگ پریشان مداخله میکند و سرانجام با کشیدن دم متجاوز ، دعوا را خاتمه میبخشد. گرگها به طور کلی شخصیتی مهربان دارند. طبیعت غیر خشونت طلب معمولاً با توجه به اینکه این حیوانات بیشتر وقت خود را در حضور گرگهای دیگر می گذرانند بسیار سودمند خواهد بود. اگر اعضای آن گله دائماً در حال جنگ باشند این گله بسیار ناکارامد خواهد بود. با این حال ، در برخی شرایط ، مانند هنگام آزار و اذیت ، ملاقات با گرگ های غریبه و همچنین در هنگام محافظت از توله شان در برابر بقیه ی شکارچی ها گرگ می تواند پرخاشگر باشد. طبعاً فرد این رفتارهای پرخاشگرانه ویژه ی این وضعیت را نیز سودمند می داند.
شخصیت گرگ ها
از طرف دیگر ، اشتباه است كه تصور كنیم پرخاشگری هرگز در گرگ یا گونه دیگری برای آن ماده (از جمله انسانها) وجود ندارد. همچنین اشتباه است که فکر کنیم عطوفت در گرگ یا هر گونه دیگر وجود ندارد. همانطور که می دانیم زندگی ، بدون مقابله با پرخاشگری نمی تواند وجود داشته باشد ، همانگونه که بدون همکاری (به ویژه در میان حیوانات اجتماعی) امکان پذیر نیست. تعادل بین رفتارهای پرخاشگرانه و همکاری همیشه بسته به شرایط محیطی که با گذشت زمان بطور طبیعی برای طرفداری از برخی از ویژگیهای رفتاری انتخاب شده اند ، درجات مختلفی را میطلبد.
بیشتر ما تاکنون شنیده ایم که گرگ گونه ای بسیار باهوش است. دکتر گوردون سی هابر ، زیست شناس مشهور گرگ ، اظهار داشت که گرگها عجیب ترین و باهوش ترین ، عاطفی ترین و حساس ترین سگی هستند که تاکنون شناخته اید . این فوق العاده بودن آنها برای بقای آنها لازم است.
دانشمندان علوم اجتماعی متوجه شده اند که تعریف و اندازه گیزی هوش دشوار است. این دشواری ها حتی هنگام مطالعه هوش انسانی نیز خود را نشان میدهند. با این حال ، می توان گفت که گرگ ها براساس شواهدی قاطعانه مبنی بر اینکه توانایی خوبی در به خاطر سپردن ، ارتباط دادن وقایع و یادگیری دارند ، بسیار باهوش هستند. در شمال مینسوتا ، جایی که گرگ ها توسط شکارچیان هوایی مورد آزار و اذیت شدید قرار گرفتند ، آنها به زودی یاد گرفتند که هر وقت صدای هواپیما را می شنوند از حضور در مناطق باز جلوگیری کنند. هنگامی که هواپیماها ناپدید می شدند ، گرگها شروع به حرکت در منطقه سر باز میکردند.
علاوه بر این ، شکارچیان زمین اغلب ادعا می کنند که گرگ یک حیوان هوشمند است و این باعث می شود شکار آنها به یک چالش بزرگ تبدیل شود. ما می توانیم توانایی گرگها را برای انطباق در مثال زیر مشاهده کنیم:
در مناطقی که آهو و گوزن وجود دارد ، گرگها ترجیح میدهند آهو ها را چون کوچکتر هسند شکار کنند. نمونه دیگر از هوش گرگ شامل گرگ اهلی است که به مدت سه سال از انسان صاحب خود جدا شده بود. وقتی آنها دوباره به هم پیوستند ، گرگ توانست آن مرد را بشناسد. چند نمونه ذکر شده در بالا نشان می دهد که گرگ میزان سازگاری بالایی با شرایط مختلف را نشان می دهد و هم چنین قادر به یادگیری آسان است و اطلاعات آموخته شده را برای مدت طولانی حفظ می کند.
پس در مورد شخصیت های فردی گرگ چه می توان گفت؟ در واقع ، هر گرگی با گرگ دیگر میتواند متفاوت باشد زیرا کسانی که آنها را پرورش داده اند متفاوت بوده اند. بار دیگر اگر به کتاب دیوید مچ که در بالا به آن اشاره شد ، نگاه کنیم می توانیم گزارشی مستند از شخصیت های انواع گرگها که در اسارت نگهداری شده اند ، پیدا کنیم. ناظر ، یک گرگ نر را ارباب ، ترسو و دوست داشتنی توصیف می کند. گرگ دیگر ، یک ماده ، نترس ، خوشحال ، بازیگوش و مبتکر توصیف شده است. یک ماده دیگر به عنوان گرگی دلچسب ،با محبت ، حسود و از نوعی غیر قابل توصیف، توصیف شده است. یک مرد نیز پرخاشگر دیده می شد. سرانجام ، ناظر ،گرگ ماده ی دیگری را هوشیار ، ملایم و دارای روحیه ای عقب نشین توصیف میکرد.
برخی دیگر برخی گرگها را رهبرانی طبیعی با اعتماد به نفس ، با تحمل بالا و سخاوتمند ، وحشی و بازیگوش ، حامی و پر از محبت توصیف کرده اند.
حال ، به این بیندیشید که آیا شخصیت شما تاکنون از نقش های مختلفی که باید در جامعه ایفا کنیم ، خسته نشدهاید؟ بعنوان مثال هنگامی که مجبوریم به رئیسمان گوش کنیم در حالی که ترجیح می دهیم به او بگوییم که او باید کارهایی را انجام دهد؟ همانطور که ما باید در اجتماع پوششی و یا نقابی داشته باشیم گرگ ها نیز در گله شان مجبورند داشته باشند. گرگها باید نقش خود را در بسته های متناسب با وضعیت خاص شخص خود بازی کنند. آنها بازی می کنند. آنها می توانند به آسانی از گرگ مسلط به گرگ زیردست و برعکس تغییر کنند ، زیرا شرایط تغییر می کنند و تمام صفات مرتبط با آن نقش ها را نشان می دهند. به خاطر داشته باشید که شخصیت واقعی گرگ اغلب تحت موقعیت اجتماعی او پنهان می شود.
از جمله صفاتی است که می توان در مورد یک گرگ گفت : هوشمند ، آرام و دوستانه با توانایی برقراری دلبستگی عاطفی قوی میباشد. صفات فردی به نظر می رسد متنوع و به همان اندازه مشابه ما باشد. جای تعجب نیست که بسیاری از افراد چنین وابستگی و ارتباطی با این حیوان زیبا و پیچیده احساس می کنند.