تجربه شخصی
برداشت من از قدم یک
من زمانی ک وارد قدم یک شدم خیلی کنجکاو بودم بدونم چی میخوام یاد بگیرم با چی قراره اروم بشم وقتی بهم گفتن اقرار کن بگو عاجزم اصلا درک نکردم اصلا نفهمیدم گفتی اخه این چ دردی از دردای منو دوا میکنه ولی وقتی ابزارها رو دادن بهم و اعلام عحز کردم انقد اروم شدم احساس کردم تمام بارامو گذاشتم زمین و یکی هست ک اونا رو برداره و کمکم کنه من معنی عاجز شدن رو وقتی فهمیدم یعنی اینکه من ی مدت طولانی ی کاری یا وسیله خیلی سنگینی رو میخواستم بلند کنم ولی نمیتونستم همش میگفتم باید بلندش کنم و ازاونطرفم مینالیدم ک چرا نمیتونم چرا درد دارم وقتی عحزمواعلام کردم مث این بود ک خودمو تخلیه کردم بعد از سالها گفتم من نمیتونم این باروبردارم این برا من نیس من زوری خواستم انجام بدم الان به این باور رسیدم من نمیتونم جز خودم کسی رو تغییر بدم حتی اگه قدرتمند عالم باشم انقدم زور الکی نزنم من در برابر همه چیز عاجزم حتی ی مگس ک موقعه خواب اذیتم میکنه پس عجزمو اعلام کنم و بشینم سرجام
خدایا من عاااااااااااجزززززززززززررم
زندگی کنم و بگذارم دیگران زندگی کنند
😊😊😊😊😊😊
+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۳ ساعت 3:33 توسط زهرا |