متن ادبی در مورد کودک درون من
کودک درون من
نگاهش به زندگی متفاوت است
دلش می خواهد دنیا را پر کند از
رنگ های شاد و زیبا و پر از عشق
******
تو کودک درون من، جهانم را خواهی ساخت، پس در آغوشت می گیرم تا تمام تشویش ها را از یاد ببری، با تو خوب سخن می گویم و جهانی با نور عشق و محبت برایت می سازم تا بدانی زندگی زیباست، و برای گرامی داشت تو، هیچ زمان، شادی، هیاهو و بازیگوشی را از یاد نمی برم.
******
زندگی ام همان نقاشی توست که سال ها پیش با مداد رنگی هایت برایم رنگ کردی، تو و رنگ ها را از یاد نبرده ام، می دانم که شادی تو، شادی من و بغض تو، بغض من است.
خشم توست که مرا خشمگین می کند و لبخند توست که دنیای زیباتری برایم خواهد ساخت. قد کشیده ام اما می دانم آن من کودک هنوز درون من است. تو از من، جدایی ناپذیر هستی و فراموش نخواهی شد.
******
جملات و دلنوشته های زیبا درباره کودک درون
کودک نیستم
اما کودک درون هنوز زنده است
هنوز میپرد
از موانع زندگی
هنوز شیطنت میکند
هنوز آنش میسوزانیم
هنوز بعد شیطنت ها ریز ریز میخندیم
و به ظاهر چهره مظلوم میگیریم
کودک درونم
بازیگوش من
بیدار باش همیشه
بیدار باش تا سادگی بیدار باشد، تا مهربانی بی بهانه بیدار باشد
******
به آسمون نگاه می کنم و قهقهه می زنم، با دیدن گل های بهاری و شنیدن صدای پرنده ها پر از ذوق می شم، تو بهم یاد دادی محدودیتی نیست و باید آزاد و رها باشم. مهم نیست بقیه چه فکری درباره من داشته باشن، مهم اینه که تو رو یادم نره، دوستت داشته باشم و به خواسته هات اهمیت بدم.
******
ذهنم رو آزاد می کنم و به قلبم رجوع می کنم، قلبی که جایگاه توئه، به زمزمه هات گوش می کنم و می دونم که بهترین هدایت گر من هستی عزیزم.
******
منه بزرگ سال رو ببخش کودک درونم، با هر سالی که گذشت ازت بیش تر دور شدم و فراموشت کردم، تو همیشه درون من بودی اما تو رو نمی دیدم، غمگین و تنها شدی …
زمانی به خودم اومدم که دچار عمیق ترین درد ها شدم، نفهمیده بودم که درد تو دلیل تمام اندوه ها و شکست های منه.
لحظه ی برگشتنم کنار تو شروع شادمانی من بود، از این لحظه به بعد ما تکیه گاه همدیگه و بهترین دوستان هم خواهیم بود عزیزم.
******
تو قهرمان منی، تو موهبتی هستی که باعث می شی توانایی هامو ببینم و نا امید نشم، تو امید و شادی رو بهم هدیه دادی قهرمان کوچک من، دوستت دارم.
******
شعر نو انگلیسی درباره کودک درون
Our inner child is bereft, caught within past
memories, now
wandering around lost and alone,
wondering where life has
disappeared to
کودک درون مان از دست رفته است، گرفتار شده در خاطرات گذشته،
حالا
سرگردان، گمشده و تنها،
و حیرت زده از این که زندگی
کجا ناپدید شده است
******
کودکی زیباترین و کوتاه ترین اتفاق ناخواسته ی زندگی ست …
گاهی دستت را بگذار در دست کودک درونت
بگذار ببرد تو را هر جا که دلش خواست
که یادت باشد زندگی شوخیه
به اشتباه جدی گرفته شده ماست
به خاطر خودت میگویم
خودت را ببخش
که حق لذت بردن از زندگی را بگیری
حق دوباره شروع کردن را
پس دست در دست کودک درون مان دهیم
برای لحظهای هر چند کوتاه
بگذاریم این من مان هم کمی دوباره
کودکی کند
تا طعم خوش کودکی را برای لحظهای کوتاه
بچشیم و از زندگی لذت ببریم هر چند کوتاه