موضوعات وبسایت : تست روانشناسی
تست شخیصت شناسی

زندگی قبلی در قران

زندگی قبلی در قران

نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 15 بهمن 1399 ساعت 23:02

آیاتی که حضرت عالی اشاره نموده اید احتمالا آیات زیر خواهند بود.
۱. «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى اْلإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ؛ کسانی را که کافر شدند روز قیامت صدا می زنند که عداوت و خشم خداوند نسبت به شما از عداوت خودتان نسبت به خودتان بیشتر است؛ چرا که به سوی ایمان دعوت می شدید، ولی انکار می کردید. آنها می گویند: پروردگارا ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی؛ اکنون به گناهان خود معترفیم؛ آیا راهی برای خارج شدن از دوزخ وجود دارد؟».
۲. «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ چگونه به خدا کافر می شوید. در حالی که شما مردگان بودید و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را می میراند؛ و بار دیگر شما را زنده می کند؛ سپس به سوی او باز گردانده می شوید».
و احتمالا مراد حضرت عالی از اشعار مولوی ابیات زیر بوده است:
از جمادی مردم و نامی شدم و زنهام مردم ز حیوان سر زدم مردم از حیوانی و آدم شدمپس چه ترسم کی ز مردن کم شدم حمله ی دیگر بمیرم از بشر تا برآدم از ملائک بال و پر و ز ملک هم بایدم جستن ز جوکل شی هالک الا وجهه اما هیچ کدام این موارد ناظر به مساله تناسخ نیستند. در آیه اول مراد از مرگ اول مردن در عالم دنیا و وارد شدن به عالم برزخ است و مراد از مرگ دوم مردن از عالم برزخ و وارد شدن به عالم آخرت است. چون مرگ در فرهنگ قرآن چیزی نیست جز انتقال از عالمی به عالم دیگر. و مراد از زنده کردن اول که بعد از مرگ اول است زندگی برزخی است و مراد از زندگی دوم که بعد از مرگ دوم است زندگی در عالم آخرت. قرآن کریم پر از شواهدی است که می گوید انسان بعد از مردن وارد عالم برزخ و آخرت می شود. لذا این آیه را باید در کنار دیگر آیات قرآن معنی نمود اما در آیه دوم مراد از موت اول، مرگ ابتدایی است یعنی انسان زمانی موجودی بی جان بود که در رحم مادر زنده شد و آن گاه بعد از مدتی زندگی باز می میرد و در عالم برزخ زنده می شود(با مرگ به عالم برزخ منتقل می شود) و سپس به سوی خدا باز می گردد. یعنی به آخرت منتقل می شود.
بنابراین در این آیات هیچ سخنی از حیات چندین باره در دنیا نیست، اما آیات دیگری در قرآن وجود دارد که از زنده شدن مردگان خبر می دهد مثل جریان اصحاب کهف ( ر.ک: سوره کهف، آیه ۹-۱۲) و جریان زنده شد حضرت عزیر(ر.ک: سوره بقره، آیه ۲۵۹) و زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل (ر.ک: سوره بقره، آیات ۵۵ و ۵۶)
لکن هیچ کدام اینها از باب تناسخ نیست بلکه از قبیل رجعت است یعنی روح این افراد مرده به اجساد خودشان بازگشت می کند نه به بدن شخصی دیگر یا به بدن حیوانی؛ و این تناسخ نیست. معنی تناسخ تعلق گرفتن روح یک شخص به بدنی غیر از بدن خودش است. اهل تناسخ بسیار مختلفند و هر کدام در باب تناسخ عقیده ویژه ای دارند. اما وجه مشترک همه آنها این است که می گویند روح انسان بعد از خروج از بدن بلافاصله در یک بدن مادی دیگر قرار می گیرد اعم از این که این بدن، بدن یک انسان باشد یا بدن یک حیوان یا بدن یک گیاه. و وجه مشترک دیگر همه این گروه ها این است که هیچ کدام برهان عقلی محکمی برای اثبات تناسخ ندارند و برای اثبات آن از اموری مثل هیبنوتیزم و مکاشفات مرتاضان و امثال آن استفاده می کنند که از نظر عقل فاقد اعتبارند چون در حال هیبنوتیزم شخص از معلومات ذهن ناخود آگاه خود بهره می گیرد و مکاشفات نیز به شدّت تحت تاثیر عقائد شخص مکاشفه کننده هستند لذا تا مکاشفه از طریق عقل یا نقل معصوم تایید نشود ارزشی ندارد و سومین وجه مشترک قائلین به تناسخ انکار معاد است. لذا تناسخیه تناسخ را جایگزین معاد می کنند و از این طریق سعی می کنند مساله جزا و پاداش اعمال را تبیین کنند؛ لذا از نظر علمای اسلام قائلین به تناسخ ملکی ــ که توضیح آن بعدا می آید ــ به سبب انکار معاد کافرند و وجه اشترک چهارم آنها اعتقاد به بقاء روح است.
شعر مولوی نیز دلالتی بر مساله تناسخ ندارد؛ آنچه شعر مولوی بیانگر آن است سیر تکامل انسان از خاک تا مرتبه فوق ملک است. انسان ابتدا مواد غاذیی بی جان (جماد) بوده است آنگاه این مواد در بدن پدر و مادر تبدیل به اسپرم و تخمک می شود و از ترکیب اینها نطفه پدید می آید که دارای حیات نباتی است این نطفه دائما مثل یک گیاه رشد می کند تا به مرحله ای می رسد که روح حیوانی در او پدید می آید و دارای حرکت اراد می شود؛ و به تدریج نفس او قوی تر می شود و از حد حیوانی فراتر رفته به مرتبه بشر می رسد و باز در اثر علم و عمل رشد کرده هم رتبه فرشتگان می شود و بالاخره از فرشته نیز فراتر رفته و به مرتبه لقاءالله می رسد به جایی می رسد که جز خدا نمی بیند. لذا «مردن» در شعر مولوی مطابق فرهنگ قرآنی عبور از یک مرحله به مرحله دیگر است.
حکمای اسلامی دو نوع تناسخ را تعریف کرده اند. یکی تناسخ ملکی است که همان انتقال نفس یک انسان از بدن خود به یک بدن مادی دیگر است؛ و تناسخ دیگر تناسخ ملکوتی است که عبارت است از تعلق روح انسان به بدن برزخی خود بعد از مرگ و تعلق گرفتن روح به بدن اخروی خود بعد از گذر از عالم برزخ. چنین تناسخی از نظر حکمای اسلامی بلامانع است لکن تناسخ نامیدن این امر یک نوع جعل اصطلاح است چرا که جسم برزخی انسان چیزی جز باطن جسم دنیایی او نیست و جسم اخروی او نیز چیزی جز باطن بدن برزخی او نیست. از نظر حکمای اسلامی همین الان نیز انسان جسم برزخی و اخروی را داراست؛ و در واقع این سه جسم یک حقیقت ذو مراتبند و مرگ یعنی رها کردن بدن مادی و زندگی با بدن برزخی و مرگ برزخی یعنی رها کردن بدن برزخی و زندگی کردن با بدن اخروی..
مطلبی که درباره سازگاری تناسخ با عدل خداوند بیان فرموده اید با اندکی تفاوت یکی از استدلال های قائلین به تناسخ است. که اشکالات فراوانی بر این استدلال وارد است که به برخی از آنها اشاره می شود.
۱. نابینا شدن یا عقب مانده ذهنی شدن و امثال آنها از دید ما که به حکمت آفرینش آشنا نیستیم بی عدالتی جلوه می کند. اگر بنا شود که این گونه افراد چندین بار زندگی کنند پس همه حیوانات هم باید روزی انسان شوند. مثلا یک تمساح چرا باید کمال انسان را نداشته باشد. همین طور همه گیاهان و جمادات هم باید انسان شوند؛ و اگر قرار است که همه اینها روزی انسان شوند، چرا از اول غیر انسان آفریده شدند بلکه بالاتر از این همه موجودات عالم باید روزی به مرتبه حضرت رسول اکرم برسند. همه مردها باید روزی زن شوند و بالعکس. آیا معنی عدالت این است. مگر موجودات حقی برخدا دارند که از خدا طلبکار باشند. ما انسان ها نسبت به هم حقوقی داریم. اگر حق کسی را رعایت کنیم عدالت ورزیده ایم والا ظلم کرده ایم؛ اما کسی بر خدا حقی ندارد. عدالت در مورد خدا به این معنی است که خدا هر چیزی را به جای خویش آفریده است. و هر چیزی در نظام خلقت در جای خود قرار گرفته است. اگر از فلان پدر و مادر ، فرزند معلولی به دنیا آمده است به این دلیل است که نقصی در این پدر و مادر یا در شرایط پیدایش جنین بوده است. عالم براساس قانون علیت اداره می شود لذا از هر علتی معلول مناسب آن پدید می آید اگر دیگر انسان ها به صورت اختیاری در معلولیت این فرزند دخیلند در روز قیامت باید از اعمال خود ، کمبود او را جبران کنند و اگر کسی در معلولیت او دخالت اختیاری ندارد خدا به فضل و جود ذاتی خود کمبود او را جبران می کند چرا که یکی از اسامی خدا جبّار ) جبران کننده ) است. لذا چه لزومی هست که چنین افرادی دوباره به دنیا بیایند ثانیا برخی از این کمبودها خود عامل تکاملند. خدا برخی را با فقر امتحان می کند و برخی دیگر را با ثروت. برخی را با چشم و برخی را با نابینایی؛ برخی را با فرزند و برخی را با بی فرزندی. لذا بعلم باعورا که مستحباب الدعوه بود کافر می شود اما ساحران فرعون که صبح برای مقابله با موسی آمده اند ظهر نشده ایمان می آورند و به شهادت می رسند. کسانی که به امام حسین علیه السلام نامه نوشته اند قاتلش می شوند و حری که جلوی او را گرفته است در رکاب او شهید می شود. بلال حبشی سیاه پوستِ برده از اصحاب رسول الله می شود و عموی پیامبر ابو لهب اهل جهنم می شود. پسر نوح و زن لوط با اینکه در بهترین محیطند به عذاب خدا گرفتار می شوند ولی زن فرعون در عین اینکه در بدترین محیط است به موسی ایمان می آورد و به مقام شهادت می رسد هر ساله صدها و هزاران انسان در کشورهای کفر و الحاد به اسلام می گروند ودر مقابل هر ساله عده ی زیادی هم از دین خارج می شوند به جای معصومین دست به دامن عرفانهای سکولار و عرفانهای هندی و سرخپوستی می شوند . خدای حکیم برای هر کسی بسته به وجود او راه هدایت نشان می دهد و مطابق آنچه داده و با در نظر گرفتن تمام شرائط حساب رسی می کند لذا به کسی به اندازه ذرّه هم ظلم نمی شود . این خیالات ماست که فکر می کنیم یک عده شرایط سعادت را دارند و عده ای دیگر ندارند. در دنیا هر چه به انسان داده شود یا از او گرفته شود از باب امتحان است وامتحان خدا برای این است که انسان به کمال برسد ؛ اما ما خیال می کنیم که هر چه به افراد داده می شود برای خود اوست لذا خیال می کنیم که اگر به کسی زیاد دادند به نفع اوست و به آنها که کم داده شده ظلم شده است . خداوند متعال می فرماید :
« و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است؛ و(براى کسانى که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمى نزد خداست! » (الأنفال : ۲۸ (
« اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند؛ و خداست که پاداش عظیم نزد اوست!» (التغابن : ۱۵)

تست شخیصت شناسی

« مبادا اموال و فرزندانشان، مایه شگفتى تو گردد! (این براى آنها نعمت نیست؛ بلکه) خدا مى خواهد آنها را به این وسیله در دنیا عذاب کند، و جانشان برآید در حالى که کافرند! »
(التوبة : ۸۵)
-------------------------------------------------------------------------
برای آشنایی بیشتر با کیفیت ارتباط روح با بدن های سه گانه و تناسخ ملکی و ملکوتی و معاد از دیدگاه اسلام و حکمای اسلامی به کتابهای «معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)» و کتاب «معاد یا بازگشت به سوی خدا» تألیف استاد محمد شجاعی و «انسان از آغاز تا انجام» تألیف علامه طباطبایی مراجعه فرمایید.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: www.porseman.com



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر