– دلبستگی
نظریه دلبستگی بر این باور است که دلبستگی، پیوندی جهان شمول است و در تمام
انسان ها وجود دارد . بدین معنا که انسانها تحت تأثیر پیوند های دلبستگی شان هستند . بالبی در سال 1969 نظریه دلبستگی را مطرح کرد. به نظر او روابط اجتماعی طی پاسخ به نیاز های
زیست شناختی و روان شناختی مادر و کودک پدید می آیند. بالبی و اینسورث معتقدند که همه ی کودکان بهنجار احساس دلبستگی پیدا می کنند و دلبستگی شدید شالوده رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرگسالی را پی ریزی می کند. در واقع دلبستگی های انسان نقش حیاتی در زندگی وی ایفا می کنند. اینسورث نیز رفتار دلبستگی در روابط بزرگسالی را به عنوان اساس پدیده ایمنی در هسته زندگی انسان مورد تأکید قرار داد. او اظهار داشت که دلبستگی ایمن، عملکرد و شایستگی را در روابط بین فردی تسهیل می کند و همچنین ثابت کرد که دلبستگی موجب کاهش اضطراب می شود و فرد با دلگرمی و اطمینان به کاوش در محیط می پردازد (خوشابی و ابوحمزه، 1386).
2-2-13-1- تعاریف دلبستگی
به طور کلی دلبستگی را می توان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. نتیجه ی عمده ی کنش متقابل بین کودک و مادر ایجاد نوعی دلبستگی عاطفی به مادر است، طوری که باعث می شود وقتی با او تعامل دارد، احساس شادی و شعف کرده و به هنگام استرس از این که او را در کنار خود دارد، احساس آرامش کند (برک[1]، 1388).
دلبستگی به پیوند هیجانی میان افراد اطلاق می شود. در واقع افراد برای ارضاء نیاز های عاطفی خود بر یکدیگر تکیه می کنند ( ربر[2]، 1985؛ به نقل از گلی نژاد، 1380) .
دلبستگی بیشتر به معنای دوست داشتن یا علاقه (رابینسون و دیویدسون[3]، 2000؛ به نقل از نصوحیان، 1391) و در واقع یک احساس قوی از علاقه نسبت به کسی یا چیزی است (هورنبای[4]، 2002؛ به نقل از یوسفی، 1389).
دلبستگی، پیوند عاطفی هیجانی نسبتاً پایداری است که بین کودک و یا مادر و یا افرادی که نوزاد در تعامل منظم و دائم با آنها است ایجاد می شود ( پاپالیا[5]، 2002).
دلبستگی به عنوان پیوندی قوی تعریف شده است که میان والد و کودک برقرار می شود و بعداً به روابط رمانتیک فرد با دیگران منتقل می شود (بالبی، 1969).
بر طبق نظر شافر و امرسون[6] (1964) دلبستگی یک رابطه ی هیجانی نزدیک میان دو نفر است که به وسیله علاقه دو طرفه و تمایل به نزدیکی مشخص می شود (به نقل از یوسفی، 1389).
جانسون و ویفن[7](1999) دلبستگی را اینگونه تعریف کرده اند : یک سیستم کنترل رفتار که هدفش حفظ محیطی امن و قابل پیش بینی است، به گونه ای که تعادل فیزیکی امکان پذیر شود.
دلبستگی به طور کلی رابطه ای دو سویه و پایدار بین مراقب و کودک می باشد که هم کودک و هم مراقب سهمی در کیفیت این روابط دارند ( فرالی[8]، 2003؛ میلز[9] و همکاران، 2007).
دلبستگی عبارت است از یک موقعیت پایدار و عمیق بیولوژیکی، روان شناختی و اجتماعی که بر اساس ارتباط بین کودک و مراقب در سال های اولیه شکل می گیرد (اینسورث، 1973؛ به نقل از جانسون و ویفن، 1388).
دلبستگی، پیوند هیجانی میان شیرخوار و مراقبش یا میان دو بزرگسال است؛ به گونه ای که فرد دلبسته، موقع ناراحتی به آن شخص دیگر پناه می برد، از او نمی ترسد و به خصوص در مرحله ای که حضور بیگانه ها اضطراب آفرین است، نسبت به مراقبت شدن توسط آن فرد علاقمند است و هنگام جدایی از او مضطرب می شود (فرمهینی فراهانی، 1378).
در ادبیات علمی معاصر اصطلاح دلبستگی دارای چهار معنای متمایز است : نوعی از رفتار که هدف آن حفظ مجاورت با یک شخص دیگر است؛ پیوند های دلبستگی که با پیوند والدین و فرزندان مرتبط است؛ نظام دلبستگی که هدف آن حفظ مجاورت با چهره دلبستگی و دستیابی به احساس ایمنی درونی است و بالاخره ارتباط هایی که در بر گیرنده ابراز توجه، در دسترس بودن هیجانی و جست و جوی آرامش در رابطه والدین و کودک اند. هر چند تعاریف متفاوتی از دلبستگی ارائه شده است اما همه ی آنها یک ویژگی مشترک دارند و آن این است که دلبستگی عنصر اساسی تحول طبیعی انسان به شمار می رود (جهان بخشی و همکاران، 1389).
سبک دلبستگی، الگوی تعمیم یافته از پاسخ به روابط صمیمانه فرد است که تصور می شود تجربیات قبلی روابط صمیمانه را منعکس می کند و در طول زمان، ثبات نسبی دارد (فینی و نولر[10]، 1996).
به طور خلاصه دلبستگی می تواند به عنوان یک رابطه عاطفی با دوامی نسبت به یک فرد خاص تعریف شود و چنین روابطی دارای ویژگی هایی است که آن را از انواع دیگر جدا می کند از جمله:
- آنها انتخابی[11] هستند . یعنی روی افراد خاص که رفتار دلبستگی را در یک موقعیت فرا می خوانند، متمرکز هستند و در حقیقت دامنه آنها محدود به افراد خاصی است.
- آنها تقرب جویی فیزیکی[12]را دارا می باشند . یعنی منجر به کوشش برای حفظ مجاورت با موضوع دلبستگی می شوند.
- آنها امنیت و آسایش را فراهم می کنند که این منجر به دستیابی به مجاورت می شود.
- آنها زمانی که رابطه قطع می شود و مجاورت نمی تواند حاصل شود، اضطراب جدایی را ایجاد می کنند (اسچیفر و رادلف[13]، 2005؛ به نقل از برزگر، 1385).
تحقیقات نشان می دهد که در دلبستگی دو بعد اصلی وجود دارد. بعد شناختی – عاطفی دلبستگی که به عنوان کیفیت عواطف نسبت به چهره دلبستگی مطرح می شود و بعد رفتاری که در واقع به بهره گیری از حمایت و مجاورت به الگوی دلبستگی مربوط می شود. بعد شناختی – عاطفی دلبستگی در سنین بالا تر اهمیت بیشتری پیدا می کند (خوشابی و ابوحمزه، 1386).
همچنین دلبستگی با توجه به دو رویکرد اصلی قابل بررسی است:
الف) دلبستگی به عنوان یک سازه سازمانی
ب)دلبستگی به عنوان یک سازه صفتی
تعدادی از محققین که دلبستگی را به عنوان سازه سازمانی در نظر می گیرند، معتقدند که رفتار هایی که شاخص دلبستگی هستند با یکدیگر همبستگی درونی دارند. مجموعه این رفتار ها سازمان دلبستگی را به وجود می آورد. در این رویکرد، دلبستگی تحت عنوان مفاهیم پیوند عاطفی و روابط دلبستگی مطرح می شود (واترز[14]، 1978).
تعداد دیگری از محققین دلبستگی را به عنوان سازه صفتی در نظر می گیرند. بر اساس این الگو شاخص های رفتاری در طول زمان با یکدیگر همبسته اند، بر خلاف رویکرد سازمانی،
شاخص های رفتاری در مقاطع زمانی و در هر مرحله از رشد و تحول با یکدیگر همبستگی دارند. بنابر این در این رویکرد کیفیت دلبستگی به عنوان یک صفت شخصیتی در نظر گرفته شده که که در آن ویژگی های افراد در طول زمان ثابت است (فخاری نژاد، 1386).
[1]-Berk
[2]-Reber
[3]-Robinson & Dividson
[4]- Hornby
[5]-Papalia
[6]- shafer & Emerson
[7]- Jonnson&Whiffen
[8]- Fraley
[9]- Millls
1-Feeney & Noller
[11]-selective
[12]- proximity Secking
[13]-Schaffer & Rodolph
[14]- Watres
تفاوت دلبستگی با وابستگی
بین دو واژه دلبستگی و وابستگی تفاوت وجود دارد . در هفته های نخست، زندگی یک نوزاد بدون تردید به خدمات مادر وابسته است، اما کودک هنوز به مادر دلبسته نشده است. در حالیکه یک کودک 3-2 ساله که به ورود فرد نا آشنا رفتار دلبستگی با مادر را نشان می دهد به مادر دلبسته است نه وابسته (خانجانی، 1384).
کلمه وابستگی به طور ضمنی به اندازه و حدی که یک فرد برای حیاتش به دیگری متکی است اشاره دارد و بنابراین یک منشاء کنشی دارد. در حالی که دلبستگی به شکلی از رفتار اشاره دارد که کاملاً توصیفی است. وابستگی در موقع تولد در اوج خود است ولی در جریان تحول کودک رو به زوال می رود. در حالی که دلبستگی در موقع تولد قابل مشاهده نیست و به تدریج بعد از 6 ماهگی آشکار می شود (خانجانی، 1384).
رفتار دلبستگی به ارتباط عاطفی یک شخص با شخص دیگر مرتبط است در حالی که وابستگی به عنوان یک صفت شخصیتی قلمداد می شود (بالبی، 1988؛ به نقل از شفیعی مطلق، 1389).