موضوعات وبسایت : تست روانشناسی
تست شخیصت شناسی

معجزه گربه پیامبر

معجزه گربه پیامبر

نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 29 بهمن 1400 ساعت 14:30

تست شخیصت شناسی

اثري سهل و شيرين: قلندران چهار پا

«قلندران چهارپا» كتابي است كه رد پاي گربه‌ها را در شعر، داستان، نقاشي، سياست، مذهب، طب، سينما و علم دنبال كرده است. فريده حسن‌زاده،‌ كتاب را براي گربه از دست رفته‌اش نوشته است. كتاب در واقع جست‌وجويي است در سروده‌هاي شاعران، آثار نويسندگان، خلوت نقاشان، سياست سياستمداران، آراي شخصيت‌هاي مذهبي، علم پزشكي، حرفه پرستاري، هنر هفتم و خلوت دانشمندان به قصد يافتن ردپاي گربه‌ها. در مقدمه كتاب همچنين روايت قديمي از خلقت گربه آمده است كه مي‌گويد وقتي خدا دنيا را آفريد، به هر حيواني خصلت مثبتي عطا كرد. به فيل و خرس قدرت، به خرگوش و آهو چالاكي، به روباه زيركي، به ميمون هوش، به سگ وفاداري و... گربه در انتهاي صف ايستاد و چون چيزي نصيبش نشده بود، خداوند گفت من قادر مطلقم، هر چه مي‌خواهي طلب كن. گربه هم گفت: «پس كمي از همه آنچه به همه حيوانات بخشيده‌اي به من مرحمت كن.» و خدا را ذكاوت گربه خوش آمد و خواسته‌اش را اجابت كرد اما «نقاب فروتني را از چهره گربه بركشيد و محرومش كرد براي هميشه از تظاهر به تواضع!» روايت گينس از خلقت گربه هم بدين قرار است كه خدا سگ را به مثابه همدمي هماره وفادار، براي آدم آفريد تا آدم از تنهايي درآيد و چنانكه هست، مقبول و محبوب سگ باشد. اما آدمي مغرور شد و فرشتگان به اعتراض برخاستند كه آدمي ديگر خدا را بنده نيست و خدا گربه را آفريد. و گربه مطيع آدم نشد. و آن‌گاه كه آدم در چشمان گربه مي‌نگريست درمي‌يافت كه ديگر اشرف مخلوقات نيست و به اين‌سان «آدم فروتني آموخت و خدا خرسند گشت و آدم متعالي شد و سگ راضي گشت. گربه اما همچنان در پي راه و روش خدا بود بي‌آنكه براي كسي تره خرد كند.» خلقت گربه در تاريخ بلعمي هم حكايت جالبي دارد. به روايت بلعمي، در كشتي نوح موش‌ها فراوان شدند و به جان آذوقه كشتي افتادند و با جويدن چوب‌ها، كشتي را در خطر غرق شدن قرار دادند. هم از اين رو، نوح از خدا چاره‌اي طلبيد و خدا هم نوح را بفرمود: دستي بر سر شير بكش. و نوح چنين كرد و شير به عطسه افتاد و از دهانش گربه‌اي بيرون جهيد! در مقدمه كتاب اين توصيف مشهور هم آمده است كه سگ اهل توجه به آدم است و گربه اهل بي‌توجهي. بر اين اساس بسياري معتقدند سگ عاشق‌صفت است و گربه معشوق‌‌صفت؛ پس سگ بيشتر به مرد شباهت دارد و گربه بيشتر به زن. با چنين تشبيهي، امتيازي مثبت نصيب مرد مي‌شود و امتيازي منفي از آن زن. نه كه اين تشبيه نادرست باشد، اما تام و تمام نيست؛ چراكه وفاداري زنان به‌مراتب بيش از مردان است و سگ به وفايش شهره است و گربه به بي‌وفايي‌اش. بنابراين مردان هم به يكي از عميق‌ترين صفات منفي گربه، آراسته‌اند! در وفا ورزيدن به‌سان سگ، كارنامه زن به‌مراتب مقبول‌تر از مرد است! باري، نويسنده كتاب با نوشتاري دلنشين و پرداختي جذاب و خواندني، رد گربه‌ها را در زندگي و نظر و اثر بسياري از بزرگان تاريخ دنبال كرده است. مثلا موسوليني و هيتلر هر دو از گربه‌ها بيزار بودند. موسوليني در مصاحبه‌اي با روزنامه‌نگاري امريكايي نفرت خود را از گربه‌ها بر آفتاب افكند و بر سياهه سيئاتش افزود. هيتلر نيز مثل سگ از گربه‌ها مي‌ترسيد! فريده حسن‌زاده مي‌نويسد: «در سال 2006 پسر موسوليني... مدعي شد كه پدرش از گربه‌ها بيزار نبود و آنها را آزار نمي‌داد و حتي آنها در خانه گربه‌اي ايراني را نگهداري مي‌كردند.» اما روزنامه‌نگاري ايتاليايي در پاسخ به اين ادعا نوشت: «جعل يك گربه ايراني براي اعتبار بخشيدن به شخصيت موسوليني، ساده‌لوحانه‌ترين كار براي ناديده گرفتن خون ميليون‌ها انسان است... شعار موسوليني اين بود: «بايد در دستان‌مان بمب، در دهان‌مان دشنه و در قلب‌مان نفرتي ابدي نگاه داريم.» چگونه مي‌توان باور كرد مردي كه چنين اعتقادات ويرانگري دارد، قادر به دوست داشتن گربه‌ها باشد؟

شرح مهرباني پيامبر گرامي اسلام با گربه‌ها از بخش‌هاي جالب كتاب است. گربه پيامبر اسلام «معزه» نام داشت. «يك بار وقتي اذان گفته شد و حضرت محمد به سوي عبايش رفت تا آن را بپوشد و نماز بگزارد ديد معزه بر يكي از آستين‌هاي عبايش به خواب رفته است. پيامبر گربه را بيدار نكرد بلكه آستين را جدا كرد و بقيه عبا را برداشت تا گربه به خواب ادامه دهد... امير مومنان نيز روايت كرده است: پيامبر وضو مي‌گرفت كه گربه‌اي نزد او آمد. پيامبر دانست آن حيوان تشنه است. ظرف آب را به سوي او برد و گربه از آب نوشيد سپس پيامبر از همان آب وضو گرفت.»

چارلي چاپلين هم جزو عاشقان گربه بود. فريده حسن‌زاده معتقد است «چاپلين چشم‌هايش را طوري گريم مي‌كرد كه حالت نگاه گربه را تداعي كند: نافذ و مرموز؛ در عين حال بسيار معصوم. نيز حركات و حالات چاپلين همان فرزي و چابكي بي‌مانند گربه را دارد.» روزي كه چاپلين درگذشت، گربه‌اش مثل اكثر اوقات بر سينه‌اش نشسته بود و هيچ كس نمي‌توانست او را از سينه چاپلين جدا كند. چاپلين گفته است: آنكه حيوانات را سير مي‌كند روح خود را سيراب مي‌كند.

آلبرت اينشتين يكي از شرط‌هاي ادامه زندگي با همسرش اين بود كه وقتي مشغول كار علمي است زنش به هيچ وجه نبايد با او صحبت كند، در حين كار هميشه چند گربه كوچك و بزرگ در دفترش حضور داشتند و اينشتين با شور و شوق مراقب آنها بود.

كتب سهل و خواندني فريده حسن‌زاده ما را با نظر و كشش مثبت يا منفي 82 شخصيت برجسته تاريخ ايران و جهان نسبت به گربه‌ها آشنا مي‌سازد. مثلا ناصرالدين شاه خودمان به گربه‌اش لقب ببري خان داده بود و براي او پيشكار مخصوص و مواجب ماهيانه مقرر كرده بود و وقتي درباريان و زنان حرم خواسته‌اي داشتند روي كاغذ مي‌نوشتند و به گردن ببري‌خان مي‌آويختند. شاه شهيد نيز عريضه‌هاي آويخته به گردن ببري خان را هيچ گاه بي‌پاسخ نمي‌گذاشت.


منبع: etemadnewspaper.ir



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر