این پرسشنامه فرم 232 سوالی طرحواره یانگ است و برای شناخت دقیق تله های زندگی کاربرد دارد. تله زندگی یا گودال زندگی، اصطلاح عامیانه ای است برای اشاره به پدیده ای که متخصصان روانشناس طرحواره مینامند. طرحواره را اینگونه میتوان تعریف کرد: باورهای عمیق و تزلزلناپذیری که در دوران کودکی درباره خود، دیگران و جهان اطراف در ما شکلگرفتهاند..
(Ds:نقص - شرم) طرحواره شرم و نقص: Defectiveness : این افراد احساس میکنند ارزشمند نیستند و به درد جامعه نمیخورند. آنها نسبت به انتقاد بسیار حساس هستند. معمولا خود را با دیگران خیلی مقایسه میکنند و فکر میکنند عیبهای درونی دارند. فرد احساس می کند که در مهمترین جنبه های شخصیتی اش انسانی نامطلوب، بد، حقیر و بی ارزش است یا اینکه در نظر افراد مهم زندگی اش فردی منفور و نامطلوب به حساب می آید. این طرحواره حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد، طرد، سرزنش، کمرویی، مقایسه های نابجا، احساس نا امنی در حظور دیگران و حس شرمندگی در ارتباط با عیب ها و نقص های درونی را دربر می گیرد. سبک های مقابله در مقابل این طرحواره: تسلیم: انتخاب دوستان انتقادگر و طرد کننده، تحقیر خود و قرار دادن خود در موقعیت های زیر دست و فرمانبر. اجتناب: اجتناب از بیان احساسات و افکار واقعی و اجازه ندادن به دیگران برای نزدیک شدن به او. جبران افراطی: انتقاد و طرد دیگران به گونه ای که به نظر میرسد خودش هیچگونه عیب و ایرادی ندارد. رفتار انتقادگرایانه یا برتری طلبانه نسبت به دیگران، تلاش برای بی نقص جلوه دادن خود. ((در روابط عاطفی ممکن است اتفاقات زیر برای آنها بیفتد)): همسر و یا دوستان انتقادگر و سرزنشگر پیدا میکنند. خود را همیشه زیر دست دیگران قرار میدهد و فکر میکند نمیتواند موقعیت بهتری داشته باشد (تسلیم). به خاطر ترس از طرد شدن احساسات خود را با دیگران در میان نمیگذارد و میترسد که او را مسخره کنند (فرار). رفتار انتقادگرانه در مقابل دیگران دارد و تلاش میکند موفقیتهای دیگران را ناچیز جلوه دهد (جبران افراطی).
(Fa:شکست:)(حیطه دو: خودگردانی و عملکرد مختل) طرحواره شکست: Failure باور به اینکه فرد شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد و این شکست برای او اجتناب ناپذیر است و فرد در مقایسه با همسالانش در زمینه پیشرفت احساس بی کفایتی می کند و اغلب شامل این باور است که شخص دیوانه ، بی استعداد با لایق و نادان و نسبت به دیگران موفقیت کمتری دارد. (در روابط با دیگران هم به صورت زیر هستند): اصلا خود را قبول ندارند و یا همیشه فکر میکنند دیگران کارها را بهتر انجام میدهند (تسلیم). سرگردان است و دنبال هدف و برنامه ریزی برای موفقیت نیست (فرار). پیشرفتهای دیگران را بیارزش جلوه میدهند و یا تلاش میکنند به گونهای بینقص کارها را به سرانجام برسانند و چون نمیتوانند دچار استرس فراوان میشوند (جبران افراطی).
(ss: ایثارگری)(حیطه چهارم: دیگر-جهتمندی) طرحواره ایثار گری افراطی: Self-Sacrifice این افراد نیازهای خود و خانوادهاشان را فدای دوستان و اطرافیان میکنند و وقتی کسی چیزی را از آنها بخواهد نمیتوانند نه بگویند، به همین خاطر علیرغم میل و با خشم درونی معمولاً دنبال انجام کارهای بقیه هستند و خودشان هم احساس میکنند که قربانی شدهاند. بیمارانی که طرحواره ایثار (SS) دارند، نیازهای دیگران را با میل خود و حتی به قیمت از دست دادن رضایتمندی شخصی ارضاء میکنند. آن ها این کار را برای کاهش رنج و گرفتاری دیگران، دوری از گناه، دستیابی به احساس ارزشمندی و تداوم رابطه هیجانی با افراد نیازمند انجام میدهند. بیمارانی که این طرحواره را دارند، اغلب نسبت به رنج دیگران حساسیت زیادی نشان میدهند. آن ها مدام با این احساس دست و پنجه نرم میکنند که نیازهایشان به طور کافی ارضاء نمیشود و این امر گاهاً منجر به احساس دلخوری آنها میشود. (در روابط عاطفی و دوستی و کاری به صورت زیر عمل میکنند): برای دیگران بیش از حد ایثارگری میکنند و توجهی به هدفها و خواستههای خود ندارند (تسلیم). ممکن است به خاطر ترس از قربانی شدن از دیگران دوری کنند (فرار). ممکن است روزی به حالت پرخاشگری و یا افسردگی برسند که چرا دیگران قدر کار آنها را نمیدانند و دیگر تصمیم بگیرند که برای هیچ کسی کاری نکنند (جبران افراطی).
(Ei:بازداری هیجانی)(حیطه پنج: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری) بازداری هیجانی: چنین افرادی خشم، ناراحتی و غم خود را نشان نمیدهند، چون میترسند که طرد شوند و یا دیگران را ناراحت کنند. چنین افرادی حتی ممکن است خوشحالی خود را هم نشان ندهند. بازداری افراطی اعمال، احساسات و ارتباطات خود انگیخته که معمولاً به منظور اجتناب از طرد دیگران، احساس شرمندگی و از دست دادن کنترل بر تکانه های شخصی صورت می گیرد. شایع ترین حوزه های بازداری عبارتند از: ۱- بازداری خشم و پرخاشگری. ۲- بازداری از بیان تکانه های مثبت از قبیل خوشحالی، محبت، برانگیختگی جنسی و بازی. ۳- بازداری از بیان آسیب پذیری یا بیان راحت و صریح احساسات و نیازهای شخصی. ۴- تاکید افراطی بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجان ها. بیمارانی که طرحواره بازداری هیجانی (EI)دارند، رفتارها، احساسات و روابط بین فردی خودانگیختهشان را محدود میکنند. آنها معمولاً این کار را برای جلوگیری از مورد انتقاد واقع شدن یا از دست دادن کنترل روی تکانههایشان انجام میدهند. شایعترین حوزههای بازداری عبارتند از: 1. بازداری خشم 2. بازداری تکانههای مثبت (مثل شوخی، محبت، برانگیختگی مثبت و بازیگوشی) 3. مشکل در بیان آسیبپذیری و 4. تأکید بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجانها. این بیماران اغلب افرادی کسالتآور، مقید، منزوی یا سرد و بیعاطفه به نظر میرسند.
(Us:معیارهای سختگیرانه) افرادی که دارای طرح واره ( تله ) معیارهای سرسختانه هستند، خودشان را افرادی تلاشگر و بی نقص به نمایش می گذارند. باور دارند که باید برای رسیدن به معیارهای بلند پروازانه، مدام تلاش کنند. این معیارها همه درونی شده است؛ بنابراین، برای رسیدن به معیارهای خود تلاش می کنند، چون « باید » این کار را انجام دهند. این کار به دلیل توجه دیگران نیست، حتی اگر کسی متوجه کار آنان نباشد، باز روند رسیدن به معیارها ادامه دارد. یکی دیگر از احساسات شایع این افراد، عیب جویی افراطی از خود و دیگران است. آنها احساس می کنند که زمان بهسرعت میگذرد و کارهایشان بسیار زیاد است؛ اما وقت کافی برای انجام آن ندارند و این شرایط باعث افسردگی شان می شود. معیارهای سختگیرانه فقط برای افراد گرفتار در این تله مشکل ساز نیست، بلکه برای کسانی که با این افراد زندگی می کنند هم پیامد هایی به دنبال دارد. یکی دیگر از احساساتشان تحریک پذیری است. وقتی نمی توانند کارشان را خوب و با سرعت انجام دهند، عصبانی می شوند. همچنین، دنبال رقابت هستند. اغلب این افراد در گروه تیپ A طبقه بندی می شوند. به علت داشتن این طرح واره زیر فشار کمبود وقت هستند و اغلب متخاصم و رقابت جو نشان داده می شوند.یشه های تحولی طرحواره معیارهای سخت گرانه : - والدین عشق خود را مشروط به فرد داده اند. اگر به معیارهای آنها دست می یافتند، آنگاه از عشق و محبت والدین برخوردار می شدند. - یکی از والدین یا هر دوی آنها معیارهای بلندپروازانه و نامتعادل داشته اند.- فرد معیارهای سختگیرانه را انتخاب کرده تا بتواند حس بی ارزشی، طرد اجتماعی، محرومیت هیجانی یا شکست را جبران کند. به عبارتی از چاله به در آمده و در چاه افتاده. - زمانی که فرد نمی توانست به انتظارات ایده آل پرستانه والدین دست یابد، یکی از آنها یا هر دو، او را شرمسار میکردند و از انتقادهای بی رحمانه بی نصیب نمی گذاشته اند.
(Et: استحقاق - بزرگمنشی)( حیطه سه: محدودیتهای مختل) طرحواره استحقاق: Entitlement فردی که چنین طرحوارهای دارد معتقد است که نسبت به دیگران یک سر و گردن بالاتر است، حقوق ویژهای برای خودش قائل است و تعهدی نسبت به رعایت اصول روابط متقابل ندارد که راهنمای تعاملات اجتماعی بهنجار هستند. اغلب بر این نکته پافشاری میکند که دیگران باید هر آنچه او میخواهد را برایش فراهم کنند، بدون توجه به اینکه آیا درخواست او منطقی است، چه چیزی از نظر دیگران معقول است، یا اینکه چه هزینهای برای دیگران دارد. چنین افرادی برای اینکه بتوانند کسب قدرت کنند یا دیگران را کنترل نمایند، تمرکز افراطی بر برتریجویی (برای مثال، موفقترین، بااستعدادترین و ثروتمندترین شدن) دارند (هدف اولیه، کسب توجه یا پذیرش از سوی دیگران نیست). گاهی اوقات برای اینکه فرد بتواند تمایلات خود را ارضاء کند، بدون همدلی با دیگران یا بدون توجه به نیازها و احساسات آنها، به رقابت افراطی یا کنترل رفتارهای دیگران روی میآورد. (در روابط عاطفی و دوستی و کاری به صورت زیر هستند): با همسر و یا افراد مهم زندگی روابط بیعاطفهای دارند و به نیازهای طرف مقابل توجهی نمیکنند (تسلیم). اگر در موقعیتی نتواند برتری طلبی خود را نشان دهد از آن جا میروند (فرار). این افراد گاهی برعکس عمل میکنند و با دادن هدیههای پر زرق و برق و یا کارهای ظاهرا خیرخواهانه میخواهند نشان دهند که به فکر دیگران هم هستند (جبران افراطی).
(Pu:تنبیه) طرحواره ی تنبیه : این افراد معتقدند مردم- از جمله خودشان- باید به خاطر اشتباهاتشان، شدیداً تنبیه شوند. آن ها خودشان را به عنوان افرادی به شدت پایبند اخلاق و ناشکیبا نشان می دهند و در بخشیدن خودشان یا دیگران بی نهایت مشکل دارند. آن ها معتقدند کسانی که اشتباه می کنند، مستحق تنبیه هستند، نه بخشش. هیچ گونه عذری قابل پذیرش نیست. چنین بیمارانی دوست ندارند شرایطی را که باعث ایجاد عذر و بهانه می شود، در نظر بگیرند. آن ها نقص موجود انسانی را نمی پذیرند و هیچ گونه احساس همدلی نسبت به کسی که از نظر آن ها فردی بد است و کار نادرستی انجام داده است، ندارند. این افراد، رحم و بخشش ندارند. ریشه های تحولی طرحواره ی تنبیه - این افراد از والدینی تنبیه گر برخوردار بودند. - والدین عشق خود را به صورت مشروط به کودکان داده اند. اگر به معیارهای که والدین می خواستند دست می یافتند، آن گاه از عشق و محبت والدین برخوردار می شدند. - یکی از والدین یا هر دوی آن ها معیارهای بلندپروازانه و نامتعادل داشته اند. - افراد معیارهای سخت گیرانه را انتخاب کرده اند تا بتوانند حس بی ارزشی، طرد اجتماعی، محرومیت هیجانی یا شکست را جبران کنند. به عبارتی از چاله در آمده اند و در چاه افتاده اند. - زمانی که کودکان نمی توانستند به انتظارات ایده آل پرستانه والدین دست یابند، یکی از آن ها یا هر دو، کودک را شرمسار می کردند و کودک را از انتقادهای بی رحمانه بی نصیب نمی گذاشتند.
سوالهایی که پاسخ آنها نیاز به تامل دارد | ||
3 | اغلب کسی را نداشتهام که از من حمایت کند، حرفهایش را با من بزند و عمیقاً نگران اتفاقاتی باشد که برایم میافتد. | تقریباً درست |
16 | وقتی احساس میکنم کسی که برایم مهم است از من دوری میکند، مایوس میشوم. | تقریباً درست |
19 | همیشه نمیتوانم به حمایت اطرافیان تکیه کنم. | کاملاً درست |
49 | واقعاً هیچکس مرا درک نمیکند. | تقریباً درست |
50 | خانواده من با بقیه خانوادهها متفاوت بود. | تقریباً درست |
51 | برخی اوقات احساس میکنم کاملاً بیگانهام. | تقریباً درست |
52 | اگر فردا ناپدید شوم، هیچ کس متوجه این موضوع نمیشود. | تقریباً درست |
53 | مردان یا زنانی که دوستشان دارم، وقتی عیبهای مرا میبینند، نمیتوانند دوستم داشته باشند. | تقریباً درست |
54 | اگر کسی واقعاً مرا بشناسد، مایل نیست با من رابطهای صمیمی برقرار کند. | تقریباً درست |
55 | ذاتاً آدم بیارزش و مشکلداری هستم. | تقریباً درست |
63 | رازهایی دارم که نمیخواهم نزدیکانم به آنها پی ببرند. | کاملاً درست |
64 | تقصیر من است که والدینم نتوانستند مرا به قدر کافی دوست داشته باشند. | کاملاً درست |
65 | نمیگذارم مردم شخصیت واقعیام را بشناسند. | کاملاً درست |
66 | یکی از شدیدترین ترسهایم این است که عیب و نقصهایم برملا شوند. | کاملاً درست |
67 | نمیتوانم بفهمم چطور ممکن است کسی بتواند مرا دوست داشته باشد. | کاملاً درست |
68 | تقریباً هیچ کاری را نمیتوانم به خوبی دیگران انجام بدهم. | کاملاً درست |
69 | هر زمان پیشرفتی در کارم به وجود میآید، احساس بیکفایتی میکنم. | کاملاً درست |
70 | بیشتر مردم در حوزههای شغلی و تحصیلی از من تواناترند. | کاملاً درست |
71 | آدم شکست خوردهای هستم. | کاملاً درست |
72 | اکثر افراد در کار (یا تحصیل) از من بااستعدادترند. | کاملاً درست |
73 | در کار (یا تحصیل) مثل بقیه باهوش نیستم. | کاملاً درست |
74 | شکستها و بیکفایتیهایم در حوزه کار (یا تحصیل) مایه شرمساری من است. | کاملاً درست |
75 | از آنجا که در زندگی پیشرفت و دستاورد چندانی نداشتهام، اغلب در حضور دیگران خجالت میکشم. | کاملاً درست |
134 | تنها وقتی خوشحال میشوم که اطرافیانم خوشحال باشند. | تقریباً درست |
135 | از بس که سرگرم مراقبت از دیگران هستم، وقت کمی برای خودم میماند. | تقریباً درست |
136 | همیشه به درد دل دیگران گوش دادهام. | تقریباً درست |
137 | وقتی به کسی هدیه میدهم، بیشتر خوشحال میشوم تا اینکه هدیه بگیرم. | تقریباً درست |
138 | اطرافیان معتقدند که من برای رفع نیازهای دیگران خیلی تلاش میکنم، ولی برای خودم کاری نمیکنم. | تقریباً درست |
139 | هر چقدر برای رفع نیازهای دیگران تلاش کنم باز هم احساس میکنم کوتاهی کردهام. | تقریباً درست |
140 | اگر کار دلخواهم را انجام بدهم به شدت احساس ناراحتی میکنم. | تقریباً درست |
141 | برای من خیلی مشکل است که از دیگران بخواهم نیازهایم را ارضاء کنند. | تقریباً درست |
142 | نگرانم که کنترلم را از دست بدهم. | تقریباً درست |
143 | نگرانم که اگر نتوانم خشم خود را کنترل کنم از لحاظ جسمی یا هیجانی به دیگران آسیب جدی بزنم. | تقریباً درست |
144 | احساس میکنم که باید هیجانها و تکانههای خودم را کنترل کنم، چون در غیر این صورت احتمال دارد اتفاق بدی بیفتد. | تقریباً درست |
145 | خشم و کینه زیادی دارم که آن را بیان نمیکنم. | تقریباً درست |
146 | خجالت میکشم از اینکه احساسهای مثبتام (مثل محبت و توجه) را به دیگران بروز دهم. | تقریباً درست |
147 | از اینکه احساساتم را به دیگران ابراز کنم خیلی شرمسار میشوم. | تقریباً درست |
148 | برای من خیلی سخت است که صمیمی و بیتکلف رفتار کنم. | تقریباً درست |
149 | آنقدر خودم را کنترل می کنم که مردم فکر می کنند آدم بی احساسی هستم. | تقریباً درست |
150 | از نظر دیگران، من آدم عصبی و ناراحت هستم. | تقریباً درست |
151 | باید در هر کاری که انجام میدهم بهترین باشم، نمیتوانم بپذیرم که نفر دوم باشم. | تقریباً درست |
152 | تلاش میکنم که همیشه تمام کارها را به بهترین نحو ممکن انجام دهم. | تقریباً درست |
153 | من باید در بیشتر اوقات در بهترین حالت باشم. | تقریباً درست |
154 | سعی میکنم نهایت تلاش خودم را بکنم، خوب بودن نسبی کار هیچ گاه مرا راضی نمیکند. | تقریباً درست |
155 | آنقدر کار دارم ک تقریباً در زندگی من هیچگونه آسایش و راحتی وجود ندارد. | تقریباً درست |
156 | تقریباً هیچ کدام از کارهای من به اندازه کافی خوب نبودهاند، میتوانم همیشه کارم را بهتر انجام بدهم. | تقریباً درست |
157 | باید به تمام مسئولیتهایم عمل کنم. | کاملاً درست |
158 | احساس میکنم برای پیشرفت و دستیابی به خواستههایم، همواره تحت فشار هستم. | کاملاً درست |
159 | روابطم با دیگران صدمه دیده است، چون خیلی به خودم سخت میگیرم. | کاملاً درست |
160 | سلامتی من در خطر است زیرا به دلیل اصرار بر انجام کارهای بدون عیب و نقص، به شدت تحت استرس هستم. | کاملاً درست |
161 | اغلب لذتها و خوشیهایم را فدا میکنم تا کارها را طبق معیارهای سختگیرانهام انجام بدهم. | کاملاً درست |
162 | وقتی اشتباه میکنم، مستحق شدیدترین و بیرحمانهترین انتقادها هستم. | کاملاً درست |
163 | وقتی که کاری را اشتباه انجام میدهم، نمیتوانم خودم را ببخشم یا دست به بهانهتراشی بزنم. | کاملاً درست |
164 | آدم رقابتطلبی هستم. | کاملاً درست |
165 | ارزش زیادی برای پول و منزلت اجتماعی قائلم. | کاملاً درست |
166 | همیشه باید در هر کاری بهترین باشم. | کاملاً درست |
167 | وقتی از کسی چیزی میخواهم خیلی برای من سخت است که نه بشنوم. | کاملاً درست |
168 | اگر نتوانم به خواستهام برسم، دچار خشم .و تندخویی میشوم. | کاملاً درست |
169 | آدم خاصی هستم و نمیتوانم محدودیتهایی را که بر سر راه دیگران وجود دارد، بپذیرم. | کاملاً درست |
170 | از اینکه مرا محدود کنند یا جلوی کار مرا بگیرند، به شدت متنفرم. | کاملاً درست |
171 | احساس میکنم نباید از قوانین و قراردادهای بهنجاری که مردم تابع آنها هستند، اطاعت کنم. | کاملاً درست |
172 | احساس میکنم کارها و خواستههای من ارزشمندتر از کارها و خواستههای دیگران است. | کاملاً درست |
173 | معمولاً نیازهای خودم را مقدمتر از نیازهای دیگران میدانم. | کاملاً درست |
174 | اغلب متوجه شدهام که به قدری درگیر کارهای خودم هستم که دیگر نمیتوانم وقتی را به دوستان یا اعضای خانوادهام اختصاص بدهم. | کاملاً درست |
175 | افراد اغلب به من میگویند در شیوه انجام کارها خیلی کنترلگرانه رفتار میکنم. | کاملاً درست |
176 | وقتی دیگران به خواستههایم عمل نکنند، به شدت عصبانی و تندخو میشوم. | کاملاً درست |
224 | اغلب به اشتباهات خود فکر میکنم و از دست خودم عصبانی میشوم. | تقریباً درست |
225 | وقتی دیگران مرتکب اشتباهی میشوند، پذیرش این جمله برای من سخت است: « ببخش و فراموش کن». | تقریباً درست |
226 | حتی بعد از اینکه کسی از من معذرتخواهی میکند، باز هم دست از لجاجت و کینهجویی دست برنمیدارم. | تقریباً درست |
227 | وقتی فکر میکنم که کسی به راحتی کار اشتباهی انجام میدهد، به شدت آشفته میشوم. | تقریباً درست |
228 | زمانی که افراد دست به بهانهتراشی میزنند یا دیگران را مسوول مشکلات خودشان تلقی میکنند، عصبانی میشوم. | تقریباً درست |
229 | دلیل اشتباه من مهم نیست، زمانی که مرتکب اشتباه میشوم باید جریمه بشوم. | تقریباً درست |
230 | به خاطر اشتباهات و دسته گلهایی که به آب دادم باید خودم را به شدت تنبیه کنم. | تقریباً درست |
231 | من آدم بدی هستم که لایق تنبیه است. | تقریباً درست |