موضوعات وبسایت : تست روانشناسی
تست شخیصت شناسی

پرسشنامه طرحواره یانگ 232

نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 17 اسفند 1400 ساعت 13:44

این پرسشنامه فرم 232 سوالی طرحواره یانگ است و برای شناخت دقیق تله های زندگی کاربرد دارد. تله زندگی یا گودال زندگی، اصطلاح عامیانه ای است برای اشاره به پدیده ای که متخصصان روانشناس طرح‌واره می‌نامند. طرح‌واره را این‌گونه می‌توان تعریف کرد: باورهای عمیق و تزلزل‌ناپذیری که در دوران کودکی درباره خود، دیگران و جهان اطراف در ما شکل‌گرفته‌اند..

تست شخیصت شناسی

 (Ds:نقص - شرم) طرحواره شرم و نقص: Defectiveness : این افراد احساس می‌کنند ارزشمند نیستند و به درد جامعه نمی‌خورند. آن‌ها نسبت به انتقاد بسیار حساس هستند. معمولا خود را با دیگران خیلی مقایسه می‌کنند و فکر می‌کنند عیب‌های درونی دارند. فرد احساس می کند که در مهمترین جنبه های شخصیتی اش انسانی نامطلوب، بد، حقیر و بی ارزش است یا اینکه در نظر افراد مهم زندگی اش فردی منفور و نامطلوب به حساب می آید. این طرحواره حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد، طرد، سرزنش، کمرویی، مقایسه های نابجا، احساس نا امنی در حظور دیگران و حس شرمندگی در ارتباط با عیب ها و نقص های درونی را دربر می گیرد. سبک های مقابله در مقابل این طرحواره: تسلیم: انتخاب دوستان انتقادگر و طرد کننده، تحقیر خود و قرار دادن خود در موقعیت های زیر دست و فرمانبر. اجتناب: اجتناب از بیان احساسات و افکار واقعی و اجازه ندادن به دیگران برای نزدیک شدن به او. جبران افراطی: انتقاد و طرد دیگران به گونه ای که به نظر میرسد خودش هیچگونه عیب و ایرادی ندارد. رفتار انتقادگرایانه یا برتری طلبانه نسبت به دیگران، تلاش برای بی نقص جلوه دادن خود. ((در روابط عاطفی ممکن است اتفاقات زیر برای آن‌ها بیفتد)): همسر و یا دوستان انتقادگر و سرزنش‌گر پیدا می‌کنند. خود را همیشه زیر دست دیگران قرار می‌دهد و فکر می‌کند نمی‌تواند موقعیت بهتری داشته باشد (تسلیم). به خاطر ترس از طرد شدن احساسات خود را با دیگران در میان نمی‌گذارد و می‌ترسد که او را مسخره کنند (فرار). رفتار انتقادگرانه در مقابل دیگران دارد و تلاش می‌کند موفقیت‌های دیگران را ناچیز جلوه دهد (جبران افراطی).

(Fa:شکست:)(حیطه‌ دو: خودگردانی و عملکرد مختل) طرحواره شکست: Failure باور به اینکه فرد شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد و این شکست برای او اجتناب ناپذیر است و فرد در مقایسه با همسالانش در زمینه پیشرفت احساس بی کفایتی می کند و اغلب شامل این باور است که شخص دیوانه ، بی استعداد با لایق و نادان و نسبت به دیگران موفقیت کمتری دارد. (در روابط با دیگران هم به صورت زیر هستند): اصلا خود را قبول ندارند و یا همیشه فکر می‌کنند دیگران کارها را بهتر انجام می‌دهند (تسلیم). سرگردان است و دنبال هدف و برنامه ریزی برای موفقیت نیست (فرار). پیشرفت‌های دیگران را بی‌ارزش جلوه می‌دهند و یا تلاش می‌کنند به گونه‌ای بی‌نقص کارها را به سرانجام برسانند و چون نمی‌توانند دچار استرس فراوان می‌شوند (جبران افراطی).

 (ss: ایثارگری)(حیطه‌ چهارم: دیگر-جهت‌مندی) طرحواره ایثار گری افراطی: Self-Sacrifice این افراد نیازهای خود و خانواده‌اشان را فدای دوستان و اطرافیان می‌کنند و وقتی کسی چیزی را از آن‌ها بخواهد نمی‌توانند نه بگویند، به همین خاطر علی‌رغم میل و با خشم درونی معمولاً دنبال انجام کارهای بقیه هستند و خودشان هم احساس می‌کنند که قربانی شده‌اند. بیمارانی که طرحواره ایثار (SS) دارند، نیازهای دیگران را با میل خود و حتی به قیمت از دست دادن رضایت‌مندی شخصی ارضاء می‌کنند. آن ها این کار را برای کاهش رنج و گرفتاری دیگران، دوری از گناه، دستیابی به احساس ارزشمندی و تداوم رابطه هیجانی با افراد نیازمند انجام می‌دهند. بیمارانی که این طرحواره را دارند، اغلب نسبت به رنج دیگران حساسیت زیادی نشان می‌دهند. آن ها مدام با این احساس دست و پنجه نرم می‌کنند که نیازهایشان به طور کافی ارضاء نمی‌شود و این امر گاهاً منجر به احساس دلخوری آنها می‌شود. (در روابط عاطفی و دوستی و کاری به صورت زیر عمل می‌کنند): برای دیگران بیش از حد ایثارگری می‌کنند و توجهی به هدف‌ها و خواسته‌های خود ندارند (تسلیم). ممکن است به خاطر ترس از قربانی شدن از دیگران دوری کنند (فرار). ممکن است روزی به حالت پرخاشگری و یا افسردگی برسند که چرا دیگران قدر کار آن‌ها را نمی‌دانند و دیگر تصمیم بگیرند که برای هیچ کسی کاری نکنند (جبران افراطی).

(Ei:بازداری هیجانی)(حیطه‌ پنج: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری) بازداری هیجانی: چنین افرادی خشم، ناراحتی و غم خود را نشان نمی‌دهند، چون می‌ترسند که طرد شوند و یا دیگران را ناراحت کنند. چنین افرادی حتی ممکن است خوشحالی خود را هم نشان ندهند. بازداری افراطی اعمال، احساسات و ارتباطات خود انگیخته که معمولاً به منظور اجتناب از طرد دیگران، احساس شرمندگی و از دست دادن کنترل بر تکانه های شخصی صورت می گیرد. شایع ترین حوزه های بازداری عبارتند از: ۱- بازداری خشم و پرخاشگری. ۲- بازداری از بیان تکانه های مثبت از قبیل خوشحالی، محبت، برانگیختگی جنسی و بازی. ۳- بازداری از بیان آسیب پذیری یا بیان راحت و صریح احساسات و نیازهای شخصی. ۴- تاکید افراطی بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجان ها. بیمارانی که طرحواره بازداری هیجانی (EI)دارند، رفتارها، احساسات و روابط بین فردی خودانگیخته‌شان را محدود می‌کنند. آنها معمولاً این کار را برای جلوگیری از مورد انتقاد واقع شدن یا از دست دادن کنترل روی تکانه‌هایشان انجام می‌دهند. شایعترین حوزه‌های بازداری عبارتند از: 1. بازداری خشم 2. بازداری تکانه‌های مثبت (مثل شوخی، محبت، برانگیختگی مثبت و بازیگوشی) 3. مشکل در بیان آسیب‌پذیری و 4. تأکید بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجان‌ها. این بیماران اغلب افرادی کسالت‌آور، مقید، منزوی یا سرد و بی‌عاطفه به نظر می‌رسند.

(Us:معیارهای سخت‌گیرانه) افرادی که دارای طرح‌ واره ( تله ) معیارهای سرسختانه هستند، خودشان را افرادی تلاشگر و بی‌ نقص به نمایش می‌ گذارند. باور دارند که باید برای رسیدن به معیارهای بلند پروازانه، مدام تلاش کنند. این معیارها همه درونی شده است؛ بنابراین، برای رسیدن به معیارهای خود تلاش می‌ کنند، چون « باید » این کار را انجام دهند. این کار به دلیل توجه دیگران نیست، حتی اگر کسی متوجه کار آنان نباشد، باز روند رسیدن به معیارها ادامه دارد. یکی دیگر از احساسات شایع این افراد، عیب‌ جویی افراطی از خود و دیگران است. آنها احساس می‌ کنند که زمان به‌سرعت می‌گذرد و کارهایشان بسیار زیاد است؛ اما وقت کافی برای انجام آن ندارند و این شرایط باعث افسردگی ‌شان می‌ شود. معیارهای سختگیرانه فقط برای افراد گرفتار در این تله مشکل‌ ساز نیست، بلکه برای کسانی که با این افراد زندگی می‌ کنند هم پیامد هایی به دنبال دارد. یکی دیگر از احساساتشان تحریک‌ پذیری است. وقتی نمی‌ توانند کارشان را خوب و با سرعت انجام دهند، عصبانی می‌ شوند. همچنین، دنبال رقابت هستند. اغلب این افراد در گروه تیپ A طبقه‌ بندی می‌ شوند. به علت داشتن این طرح‌ واره زیر فشار کمبود وقت هستند و اغلب متخاصم و رقابت ‌جو نشان داده می‌ شوند.یشه های تحولی طرحواره معیارهای سخت گرانه : - والدین عشق خود را مشروط به فرد داده اند. اگر به معیارهای آنها دست می یافتند، آنگاه از عشق و محبت والدین برخوردار می شدند. - یکی از والدین یا هر دوی آنها معیارهای بلندپروازانه و نامتعادل داشته اند.- فرد معیارهای سختگیرانه را انتخاب کرده تا بتواند حس بی ارزشی، طرد اجتماعی، محرومیت هیجانی یا شکست را جبران کند. به عبارتی از چاله به در آمده و در چاه افتاده. - زمانی که فرد نمی توانست به انتظارات ایده آل پرستانه والدین دست یابد، یکی از آنها یا هر دو، او را شرمسار میکردند و از انتقادهای بی رحمانه بی نصیب نمی گذاشته اند.

(Et: استحقاق - بزرگ‌منشی)( حیطه‌ سه: محدودیت‌های مختل) طرحواره استحقاق: Entitlement فردی که چنین طرح‌واره‌ای دارد معتقد است که نسبت به دیگران یک سر و گردن بالاتر است، حقوق ویژه‌ای برای خودش قائل است و تعهدی نسبت به رعایت اصول روابط متقابل ندارد که راهنمای تعاملات اجتماعی بهنجار هستند. اغلب بر این نکته پافشاری می‌کند که دیگران باید هر آن‌چه او می‌خواهد را برایش فراهم کنند، بدون توجه به این‌که آیا درخواست او منطقی است، چه چیزی از نظر دیگران معقول است، یا این‌که چه هزینه‌ای برای دیگران دارد. چنین افرادی برای این‌که بتوانند کسب قدرت کنند یا دیگران را کنترل نمایند، تمرکز افراطی بر برتری‌جویی (برای مثال، موفق‌ترین، بااستعدادترین و ثروتمندترین شدن) دارند (هدف اولیه، کسب توجه یا پذیرش از سوی دیگران نیست). گاهی اوقات برای این‌که فرد بتواند تمایلات خود را ارضاء کند، بدون همدلی با دیگران یا بدون توجه به نیازها و احساسات آن‌ها، به رقابت افراطی یا کنترل رفتارهای دیگران روی می‌آورد. (در روابط عاطفی و دوستی و کاری به صورت زیر هستند): با همسر و یا افراد مهم زندگی روابط بی‌عاطفه‌ای دارند و به نیازهای طرف مقابل توجهی نمی‌کنند (تسلیم). اگر در موقعیتی نتواند برتری طلبی خود را نشان دهد از آن جا می‌روند (فرار). این افراد گاهی برعکس عمل می‌کنند و با دادن هدیه‌های پر زرق و برق و یا کارهای ظاهرا خیرخواهانه می‌خواهند نشان دهند که به فکر دیگران هم هستند (جبران افراطی).

 (Pu:تنبیه) طرحواره ی تنبیه : این افراد معتقدند مردم- از جمله خودشان- باید به خاطر اشتباهاتشان، شدیداً تنبیه شوند. آن ها خودشان را به عنوان افرادی به شدت پایبند اخلاق و ناشکیبا نشان می دهند و در بخشیدن خودشان یا دیگران بی نهایت مشکل دارند. آن ها معتقدند کسانی که اشتباه می کنند، مستحق تنبیه هستند، نه بخشش. هیچ گونه عذری قابل پذیرش نیست. چنین بیمارانی دوست ندارند شرایطی را که باعث ایجاد عذر و بهانه می شود، در نظر بگیرند. آن ها نقص موجود انسانی را نمی پذیرند و هیچ گونه احساس همدلی نسبت به کسی که از نظر آن ها فردی بد است و کار نادرستی انجام داده است، ندارند. این افراد، رحم و بخشش ندارند. ریشه های تحولی طرحواره ی تنبیه - این افراد از والدینی تنبیه گر برخوردار بودند. - والدین عشق خود را به صورت مشروط به کودکان داده اند. اگر به معیارهای که والدین می خواستند دست می یافتند، آن گاه از عشق و محبت والدین برخوردار می شدند. - یکی از والدین یا هر دوی آن ها معیارهای بلندپروازانه و نامتعادل داشته اند. - افراد معیارهای سخت گیرانه را انتخاب کرده اند تا بتوانند حس بی ارزشی، طرد اجتماعی، محرومیت هیجانی یا شکست را جبران کنند. به عبارتی از چاله در آمده اند و در چاه افتاده اند. - زمانی که کودکان نمی توانستند به انتظارات ایده آل پرستانه والدین دست یابند، یکی از آن ها یا هر دو، کودک را شرمسار می کردند و کودک را از انتقادهای بی رحمانه بی نصیب نمی گذاشتند.

 

سوالهایی که پاسخ آنها نیاز به تامل دارد

 

3

اغلب کسی را نداشته‌ام که از من حمایت کند، حرف‌هایش را با من بزند و عمیقاً نگران اتفاقاتی باشد که برایم می‌افتد.

تقریباً درست

16

وقتی احساس می‌کنم کسی که برایم مهم است از من دوری می‌کند، مایوس میشوم.

تقریباً درست

19

همیشه نمی‌توانم به حمایت اطرافیان تکیه کنم.

کاملاً درست

49

واقعاً هیچ‌کس مرا درک نمی‌کند.

تقریباً درست

50

خانواده من با بقیه خانواده‌ها متفاوت بود.

تقریباً درست

51

برخی اوقات احساس می‌کنم کاملاً بیگانه‌ام.

تقریباً درست

52

اگر فردا ناپدید شوم، هیچ کس متوجه این موضوع نمی‌شود.

تقریباً درست

53

مردان یا زنانی که دوستشان دارم، وقتی عیب‌های مرا می‌بینند، نمی‌توانند دوستم داشته باشند.

تقریباً درست

54

اگر کسی واقعاً مرا بشناسد، مایل نیست با من رابطه‌ای صمیمی برقرار کند.

تقریباً درست

55

ذاتاً آدم بی‌ارزش و مشکل‌داری هستم.

تقریباً درست

63

رازهایی دارم که نمی‌خواهم نزدیکانم به آنها پی ببرند.

کاملاً درست

64

تقصیر من است که والدینم نتوانستند مرا به قدر کافی دوست داشته باشند.

کاملاً درست

65

نمی‌گذارم مردم شخصیت واقعی‌ام را بشناسند.

کاملاً درست

66

یکی از شدیدترین ترس‌هایم این است که عیب و نقص‌هایم برملا شوند.

کاملاً درست

67

نمی‌توانم بفهمم چطور ممکن است کسی بتواند مرا دوست داشته باشد.

کاملاً درست

68

تقریباً هیچ کاری را نمی‌توانم به خوبی دیگران انجام بدهم.

کاملاً درست

69

هر زمان پیشرفتی در کارم به وجود می‌آید، احساس بی‌کفایتی می‌کنم.

کاملاً درست

70

بیشتر مردم در حوزه‌های شغلی و تحصیلی از من تواناترند.

کاملاً درست

71

آدم شکست خورده‌ای هستم.

کاملاً درست

72

اکثر افراد در کار (یا تحصیل) از من بااستعدادترند.

کاملاً درست

73

در کار (یا تحصیل) مثل بقیه باهوش نیستم.

کاملاً درست

74

شکست‌ها و بی‌کفایتی‌هایم در حوزه کار (یا تحصیل) مایه شرمساری من است.

کاملاً درست

75

از آنجا که در زندگی پیشرفت و دستاورد چندانی نداشته‌ام، اغلب در حضور دیگران خجالت می‌کشم.

کاملاً درست

134

تنها وقتی خوشحال می‌شوم که اطرافیانم خوشحال باشند.

تقریباً درست

135

از بس که سرگرم مراقبت از دیگران هستم، وقت کمی برای خودم می‌ماند.

تقریباً درست

136

همیشه به درد دل دیگران گوش داده‌ام.

تقریباً درست

137

وقتی به کسی هدیه می‌دهم، بیشتر خوشحال می‌شوم تا اینکه هدیه بگیرم.

تقریباً درست

138

اطرافیان معتقدند که من برای رفع نیازهای دیگران خیلی تلاش می‌کنم، ولی برای خودم کاری نمی‌کنم.

تقریباً درست

139

هر چقدر برای رفع نیازهای دیگران تلاش کنم باز هم احساس می‌کنم کوتاهی کرده‌ام.

تقریباً درست

140

اگر کار دلخواهم را انجام بدهم به شدت احساس ناراحتی می‌کنم.

تقریباً درست

141

برای من خیلی مشکل است که از دیگران بخواهم نیازهایم را ارضاء کنند.

تقریباً درست

142

نگرانم که کنترلم را از دست بدهم.

تقریباً درست

143

نگرانم که اگر نتوانم خشم خود را کنترل کنم از لحاظ جسمی یا هیجانی به دیگران آسیب جدی بزنم.

تقریباً درست

144

احساس می‌کنم که باید هیجا‌ن‌ها و تکانه‌های خودم را کنترل کنم، چون در غیر این صورت احتمال دارد اتفاق بدی بیفتد.

تقریباً درست

145

خشم و کینه زیادی دارم که آن را بیان نمی‌کنم.

تقریباً درست

146

خجالت می‌کشم از اینکه احساس‌های مثبت‌ام (مثل محبت و توجه) را به دیگران بروز دهم.

تقریباً درست

147

از اینکه احساساتم را به دیگران ابراز کنم خیلی شرمسار می‌شوم.

تقریباً درست

148

برای من خیلی سخت است که صمیمی و بی‌تکلف رفتار کنم.

تقریباً درست

149

آنقدر خودم را کنترل می کنم که مردم فکر می کنند آدم بی احساسی هستم.

تقریباً درست

150

از نظر دیگران، من آدم عصبی و ناراحت هستم.

تقریباً درست

151

باید در هر کاری که انجام می‌دهم بهترین باشم، نمی‌توانم بپذیرم که نفر دوم باشم.

تقریباً درست

152

تلاش می‌کنم که همیشه تمام کارها را به بهترین نحو ممکن انجام دهم.

تقریباً درست

153

من باید در بیشتر اوقات در بهترین حالت باشم.

تقریباً درست

154

سعی می‌کنم نهایت تلاش خودم را بکنم، خوب بودن نسبی کار هیچ گاه مرا راضی نمی‌کند.

تقریباً درست

155

آنقدر کار دارم ک تقریباً در زندگی من هیچ‌گونه آسایش و راحتی وجود ندارد.

تقریباً درست

156

تقریباً هیچ کدام از کارهای من به اندازه کافی خوب نبوده‌اند، می‌توانم همیشه کارم را بهتر انجام بدهم.

تقریباً درست

157

باید به تمام مسئولیت‌هایم عمل کنم.

کاملاً درست

158

احساس می‌کنم برای پیشرفت و دستیابی به خواسته‌هایم، همواره تحت فشار هستم.

کاملاً درست

159

روابطم با دیگران صدمه دیده است، چون خیلی به خودم سخت می‌گیرم.

کاملاً درست

160

سلامتی من در خطر است زیرا به دلیل اصرار بر انجام کارهای بدون عیب و نقص، به شدت تحت استرس هستم.

کاملاً درست

161

اغلب لذت‌ها و خوشی‌هایم را فدا می‌کنم تا کارها را طبق معیارهای سخت‌گیرانه‌ام انجام بدهم.

کاملاً درست

162

وقتی اشتباه می‌کنم، مستحق شدیدترین و بی‌رحمانه‌ترین انتقادها هستم.

کاملاً درست

163

وقتی که کاری را اشتباه انجام می‌دهم، نمی‌توانم خودم را ببخشم یا دست به بهانه‌تراشی بزنم.

کاملاً درست

164

آدم رقابت‌طلبی هستم.

کاملاً درست

165

ارزش زیادی برای پول و منزلت اجتماعی قائلم.

کاملاً درست

166

همیشه باید در هر کاری بهترین باشم.

کاملاً درست

167

وقتی از کسی چیزی می‌خواهم خیلی برای من سخت است که نه بشنوم.

کاملاً درست

168

اگر نتوانم به خواسته‌ام برسم، دچار خشم .و تندخویی می‌شوم.

کاملاً درست

169

آدم خاصی هستم و نمی‌توانم محدودیت‌هایی را که بر سر راه دیگران وجود دارد، بپذیرم.

کاملاً درست

170

از اینکه مرا محدود کنند یا جلوی کار مرا بگیرند، به شدت متنفرم.

کاملاً درست

171

احساس می‌کنم نباید از قوانین و قراردادهای بهنجاری که مردم تابع آنها هستند، اطاعت کنم.

کاملاً درست

172

احساس می‌کنم کارها و خواسته‌های من ارزشمندتر از کارها و خواسته‌های دیگران است.

کاملاً درست

173

معمولاً نیازهای خودم را مقدم‌تر از نیازهای دیگران می‌دانم.

کاملاً درست

174

اغلب متوجه شده‌ام که به قدری درگیر کارهای خودم هستم که دیگر نمی‌توانم وقتی را به دوستان یا اعضای خانواده‌ام اختصاص بدهم.

کاملاً درست

175

افراد اغلب به من می‌گویند در شیوه انجام کارها خیلی کنترل‌گرانه رفتار می‌کنم.

کاملاً درست

176

وقتی دیگران به خواسته‌هایم عمل نکنند، به شدت عصبانی و تندخو می‌شوم.

کاملاً درست

224

اغلب به اشتباهات خود فکر می‌کنم و از دست خودم عصبانی می‌شوم.

تقریباً درست

225

وقتی دیگران مرتکب اشتباهی می‌شوند، پذیرش این جمله برای من سخت است: « ببخش و فراموش کن».

تقریباً درست

226

حتی بعد از اینکه کسی از من معذرت‌خواهی می‌کند، باز هم دست از لجاجت و کینه‌جویی دست برنمی‌دارم.

تقریباً درست

227

وقتی فکر می‌کنم که کسی به راحتی کار اشتباهی انجام می‌دهد، به شدت آشفته می‌شوم.

تقریباً درست

228

زمانی که افراد دست به بهانه‌تراشی می‌زنند یا دیگران را مسوول مشکلات خودشان تلقی می‌کنند، عصبانی می‌شوم.

تقریباً درست

229

دلیل اشتباه من مهم نیست، زمانی که مرتکب اشتباه می‌شوم باید جریمه بشوم.

تقریباً درست

230

به خاطر اشتباهات و دسته گل‌هایی که به آب دادم باید خودم را به شدت تنبیه کنم.

تقریباً درست

231

من آدم بدی هستم که لایق تنبیه است.

تقریباً درست

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: brainkava.ir



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر