درمان وابستگی عشقی
نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 04 فروردین 1401 ساعت 13:55
بحران ایران امروز، شکلهای ناسالم وابستگی ست و کمتر آموزش و راهکار درستی برای آن در کل دنیا پیدا میشود. و به همین خاطر، شاید این ویدیو، مهمترین صحبتهای علی عربی تا به امروز در طرح طلایی به شمار رود. رهایی و درمان وابستگی ناسالم و بیمارگونه عاطفی به همسر یا دوست، ابتدا نیازمند شناخت ریشهی آن است. تماشای این ویدیو ضروریست.
تنها راهکار درمان وابستگی شدید چیست؟
جزئیات مسئله را در ویدیو بشنوید
خیلی خوشحالم که زمان لازم رو برای شنیدن سایر قسمتها و آموزشها صرف کردید و امیدوارم نکاتی که تا به امروز گفته شده رو در زندگی خودتون درک و اعمال کرده باشید. من همیشه منتظر فرصتی بودم که یک ویدیوی کامل به این مسئله یعنی بحران وابستگی در ایران اختصاص بدم که با پرسش شما، فرصتش فراهم شد. این مسئلهی هزاران مخاطب بنده و دهها میلیون ایرانی در کل دنیاست که متاسفانه با سرچ در گوگل هم به جایی نمیرسه و کل راهکارهایی که پیدا یا حتی از طرف اکثر روانشناسها ارائه میشه تماما موقته.
صحبت از مدیتیشن و سوال شما در این خصوص دقیقا مربوط میشه به تنها راهکاری که در برابرتون هست. خالی کردن ذهن، تماما بستگی به میزان تعهد و اراده و صد البته ممارست شما داره. که البته همین اشتیاقی که تا به اینجا برای دنبال کردن و انجام آموزشها و گفتهها داشتید موفقیت شما رو در این خصوص پیش من تا حد زیادی تضمین میکنه.
با توجه به مواردی که عنوان کردید، سمی بودن این رابطه هیچ نیازی به بررسی نداره. اگر الکلی بودن ایشون به معنای داشتن اختلال مصرف الکل Alcohol Use Disorder هست، متاسفانه تنها مشکل یک فرد معتاد به الکل، عوارض و تاثیرات منفی الکل نیست. به اعتیاد به چشم یک علت نگاه نکنید، اعتیاد معلول آسیبها و اختلالات خیلی مهمه و درست شکلی از وابستگیه. فرد معتاد حتما از یک سری اختلالات اضطرابی مثل اختلال اضطراب اجتماعی Social Anxiety Disorder یا اختلال اضطراب منتشر Generalized Anxiety Disorder رنج میبرده و میبره. تا امروز شش سال زمان گذاشتید، اگر عمر اهمیت داره از همین امروز تصمیم متفاوتی بگیرید چون چیزی که عنوان کردید واقعا خواسته قلبی خودتونه. این فرد مهربان نیست، رفتارهای مهربانانهی سطحی ایشون فقط ناشی از وابستگی و مهر طلبی و در واقع نیاز ایشونه. درمان این مشکلات کار شما نیست چون در اولین مرحله، در این رابطه عشق وجود نداره.
به هر دلیلی که باشه، هیچ کاری به درست یا غلط رفتار شما یا ایشون در رابطه ندارم چون اطلاعات زیادی ندارم و کاری هم به مقصر ندارم. این رابطه باید درون شما تموم بشه. و همونطور که خودتون میدونید، مسئلهی شما وابستگیه. و وابستگی و تنها راه درمان اون، صحبت امروز ماست.
روانشناسی وابستگی
کسی نمیتونه به راحتی اختلال شخصیت وابسته Dependent Personality Disorder رو تشخیص بده، چون وابستگی میتونه به یک سری شرایط خاص زندگی و سن و شاید یک ناتوانی مربوط باشه و هیچ ارتباطی به این اختلال شخصیتی نداشته باشه.
اما متاسفانه مسئلهی وابستگی یا Dependency در ایران تبدیل به یک بحران شده. و منظور من فقط ایرانیهای داخل ایران نیست، این موضوع یک معضل فرهنگی شدید و بحران ایرانیه که امروز داریم نتیجش رو در روابط میبینیم. در مشکلات وابستگی شما تنها نیستید. بیشتر از ۹۰ درصد افرادی که همین حالا این برنامه رو میشنون دارن با وابستگی دست و پنجه نرم میکنن. مشکل وابستگی مثل سایر مشکلات و اختلالات، از کودکی و بعد نوجوانی سرچشمه گرفته.
کودک در سنین اول زندگی، یعنی ۱ تا ۳ سالگی به شدت نیازمند حضور و ارتباط عمیق با مادر یا سرپرستشه. تو این سنینه که چیزی به نام سبک دلبستگی شکل میگیره. الگویی از مجموعه باورها که منجر به خلق تصویر شخصی میشه و در کل زندگی همراه ما میمونه. نظریه دلبستگی جان بالبی، مربوط به اتصال فیزیکی و احساسی کودک در سنین اول زندگی با مادر یا سرپرستشه. ما دو سبک دلبستگی ایمن و نا ایمن داریم که سبک نا ایمن شامل سه زیر شاخهی اضطرابی هست. اگر تو این سن کودک به پشت و پناه و عشق مادر یا سرپرست مطمئن نباشه، به این اتصال ایمان نداشته باشه و یک ارتباط عمیق با مادر رو در زمان احتیاج در دسترس نبینه، دچار دلبستگی نا ایمن میشه.
کودک در این سنین دچار اضطراب میشه و باید بتونه اونو به راحتی با مادر در میون بذاره و اونو با یک عشق دو طرفه و مطمئن پشت سر بذاره. برای شکل دادن یک سبک دلبستگی ایمن، مادر تا یک سالگی باید تمام مدت حاضر باشه و حتی، باید کار رو کنار بذاره. باید هیچ رفتار دوگانهای ازش سر نزنه. اگر مشغول کار باشه یا به هر دلیل گاهی با کودک سرد برخورد کنه، گاهی اون ارتباط خوب فراهم نباشه، اتصال ایمن رو از بین میبره. سبکهای دلبستگی تماما به پذیرش خود و عشق به خود و اعتماد و راحتی در روابط اجتماعی آینده مربوطه.
کودکی که ارتباط ایمن با سرپرست رو تا سه سالگی تجربه کرده تصویر شخصی خیلی مثبت از خود داره و در روابط اجتماعی اعتماد به نفس خیلی بالا نشون میده. اگر کودک گاهی ارتباط ایمن خوب رو پیدا کنه اما با دیدن دوگانگی در رفتار به اون اطمینان نداشته باشه، خودش هم مثل مادر دچار دوگانگی میشه و یک تصویر شخصی دوگانه درونش شکل میگیره و سبک دلبستگی نا ایمن اضطرابی دوسوگرا به وجود میاد و فرد نمیتونه موفقیت چندانی در روابط اجتماعی داشته باشه.
چگونه وابستگی را کم کنیم
اگر مهر و محبت از سرپرست وجود داشته باشه اما موقع بازی یا شلوغ کاری، پرخاش یا قوانین سفت و سخت ببینه، سعی میکنه برای دور شدن از ترس و استرس بیشتر، خودش رو پنهان کنه و هیچ احساسی بروز نده، این کودک دچار سبک دلبستگی اضطرابی اجتنابی میشه و در آینده هم در روابط با همین الگو پیش میره چون یک تصویر شخصی منفی از خودش داره. این فرد با کمترین ناراحتی دور میشه و این دور شدن باعث بزرگ شدن غیرواقعی مشکل در ذهن یا فاجعه انگاری میشه و ترس از روابط به همراه داره.
و بالاخره اگر کودک از سرپرست عشقی دریافت نکنه و مدام اونو خسته و رنجید و پرخاشگر ببینه، یا بدتر از اون اگر سوء استفاده ببینه، دچار آشفتگی در مفهومی میشه که توی سر از عشق و امنیت داره. این کودک با سبک دلبستگی اضطرابی آشفته، در بزرگسالی هم مدام در استرس و فراره و یک تصویر شخصی شدیدا منفی داره. برای این کودک بدترین اتفاق ممکن رخ داده، چون دیگه خوش رو لایق عشق و محبت نمیدونه.
در هر ۳ سبک قبلی، ایمن، دو سوگرا و اجتنابی، فرد در مواجه با استرس با افکار سازمان یافتهی مشخص یا Organized عمل میکنه، دلبستگی آشفته تنها سبکی هست که فرد در پاسخ به استرس، آشفته و بیقاعده واکنش نشون میده Disorganized.
کودک در سنین اول زندگی اضطراب زیادی داره، تازه پا به این جهان گذاشته؛ توی سر یک دریای ناشناخته داره و از همه چیز ترس داره و مضطربه. اگه کودک در این سن نتونه مشکل اضطرابش رو با ایمان به یک پیوند عاطفی و جسمی خیلی مطمئن ابراز کنه، دچار استرس شدید میشه. غدهی فوق کلیوی آدرنالین و کورتیزول یا هورمون استرس تولید میکنه و باعث فعال کردن سیستم عصبی سمپاتیک یعنی فشار خون و تپش قلب و تعریق میشه که با روشن کردن زنگ خطر، انسان رو برای جنگ یا گریز آماده میکنه.
اگه این اتفاق زیاد رخ بده نامش میشه استرس سمی، چون در تشکیل مغز کودک خلل ایجاد میکنه و سیستم دفاعی بدن رو ضعیف میکنه و بدتر از اون، میتونه در بیان ژنها تغییر ایجاد کنه که یعنی در بزرگسالی و چند دهه بعد، فرد رو دچار مشکلات سلامتی میکنه.
علت اعتیاد به معشوق
سبک دلبستگی که توی سنین اول زندگی شکل میگیره، کل زندگی فرد رو میسازه. وقتی تصویر شخصی مثبت باشه، اعتماد به نفس و جذابیت از کودکی بالاست و اطراف کودک همیشه پر از دوست و روابط خوبه. کودک سرشار از انرژی مثبته و با عشق و عزت نفس رشد میکنه. با بازخوردهای بزرگ و مثبت از زندگی و روابط، در طول عمر همیشه فرصتهای بیشمار و نیروی انجام فعالیتهای بزرگ و مهم فراهمه و فقط کافیه تا در یک مسیر درست قرار بگیره.
تا سن دو سالگی امواج مغزی کودک در پایینترین حالت ممکن قرار داره؛ در سطحی که امروز ما در بیداری هرگز نمیتونیم تجربه کنیم چون رسیدن به این سطح در بزرگسالی ما به معنای بیهوشی کامله. در این سن کودک تو وضعیت یادگیری فوقالعاده قرار داره. هر چیزی وارد سرش میشه. میتونه چند زبان یاد بگیره. تا ۶ سالگی ما برای تمام عمر برنامهریزی میشیم و بعد کم کم برای همیشه شکل میگیریم. تا ۸ سالگی ۸۰ درصد شخصیت ما شکل میگیره.
ما در این سنین میتونیم دچار اضطراب جدایی بشیم Separation Anxiety که قبلا فقط در مورد کودکان بود و حالا با مفهوم ترس رهاشدگی Fear of Abandonment تقریبا یکی شده و در ویرایش تازهی DSM یعنی DSM 5 در بزرگسالها هم تشخیص داده میشه. اضطراب جدایی همونطور که از نامش پیداست، اضطراب و ترس بیش از اندازه و غیرمعقول فرد از فکر جدایی از موضوع مورد وابستگی اونهاست. اضطراب جدایی از دلبستگی نا ایمن به وجود میاد و تماما به تصویر شخصی فرد از خودش و احساس امنیت اون مربوطه.
کودک باید بعد از ۸ سالگی بدون احساس نیاز و ناراحتی، تا سن ۱۲ سالگی به مرحلهی جدایی برسه. Separation and Liberation جدایی و رهایی. در خیلی کشورها کودک رو در این سن چند روز به کمپی میفرستن تا بدون هیچ امکان تماس با خانواده شرایط رو بپذیره. مشکل بعدی فرهنگ ما درست همین مرحلهست.
رهایی از وابستگی روانی
چون فردی که تا ۱۲ سالگی به آزادی نرسیده باشه، هرگز توان استقلال و خودکفایی و در نتیجه عاشق شدن و ایجاد یک زندگی خوب رو نداره. یک فرد وابسته نمیتونه متوجه عشق باشه، چون رسیدن به استقلال یا In-dependency هست که ما رو میتونه به عشق واقعی برسونه. وابستگی چیز بدی نیست، وابستگی و عشقه که همه چیز دنیا به هم وصل کرده و کنار هم نگه داشته، اما لازمه رسیدن به شکل درست و متقابل اون که Inter-dependency نام داره، رسیدن به استقلال و In-dependency هست.
@c.aliarabi
درمان وابستگی ناسالم
تینیج به سنین ۱۳ تا ۱۹ سنینی که با حروف تین تموم میشه میگن Thirteen to Nineteen. در سنین تینیجری فرد باید استقلال خودش رو به طور کامل به دست بیاره و به این باور برسه که بدون حضور پدر و مادر میتونه آزاد و شاد باشه. و فقط بعد عبور از این مرحلهست که فرد میتونه در سن بالاتر ۲۲،۲۳ سالگی به Inter-dependency برسه، یک اتکاء متقابل که مهمترین ستون یک زندگی دو نفرهست.
اما فردی که از مرحلهی جدایی و استقلال رد نشده و حالا یک رابطه تشکیل داده، خیلی زود به Counter Dependency توی رابطه میرسه و این یعنی ایجاد دشمنی. یک سبک دلبستگی نا ایمن در بدترین حالت باعث ایجاد تصویر شخصی منفی و این باور درونی هست که من هرگز لایق عشق نیستم. اگر سبک دلبستگی فرد اجتنابی باشه، عذاب دوری و جدایی رو به جان میخره و اگر نه، اونو با مهر طلبی بیش از اندازه مدام گدایی میکنه و هر لحظه خودشو پایینتر میکشه.
چگونه به هیچکس وابسته نباشیم
به هر حال، تمام لذت ما از زندگی به تولید هورمونهای زندگی بخش دوپامین، سروتونین، اوکسی توسین و اندروفین وابستس. یک فرد معتاد به مواد مخدر در واقع معتاد به دوپامین حاصل از اونه. یک فرد وابسته و مهر طلب و گدای عشق، در واقع معتاد و تشنهی اکسی توسین یا دوپامین هست و با رفتارهای اشتباهی که حاصل این کمبوده، هرگز هم نمیتونه به اون برسه. اختلال شخصیت وابسته ۸ معیار تشخیصی داره که باید با در نظر گرفتن شرایط سنجیده بشه. اما با این وجود، این اختلال امروز تبدیل شده به بزرگترین مشکل مردم ایران.
همونطور که گفتم، در کودکی سیستم ما باز و قابل برنامهریزیه اما بعد ۱۲ سالگی در اون برای همیشه بسته میشه و ما با یک سری برنامههای مشخص تقریبا تکمیل میشیم. حالا حل اختلال وابستگی فقط یک راه داره، و اون نفوذ به این سیستم و جایگزین کردن باورها و عقاید نسبت به خود و دنیاست. این کار آسونی نیست، یک جراحی روانی نیاز داره، نیاز به تعهد زیاد و ممارست داره.
اما نکتهی مهم اینجاست که، مثل تمام چیزهای مثبت، فقط کافیه یک نتیجهی کوچیک به دست بیاد تا همراه خودش انرژی و دوپامین کافی برای حرکت با اشتیاق به سمت قدم دوم رو بیاره. بزرگترین مسئلهی وابستگی، عقاید و باورهای ما نسبت به خودمونه و این عقاید، در کودکی شکل گرفته.
تنها راهکار دائم رهایی از وابستگی
برای به دست آوردن هورمونهای ضروری شادی و لذت توی زندگی، میتونید کارهایی انجام بدید. میتونید در گوگل سرچ کنید و به صد راه برسید. شما باید احساس لذت و اشتیاق و انگیزه و شادی رو با دوپامین و سروتونین و اکسی توسین به دست بیارید. لازمه تا روابط نزدیک رو با دوست و فامیل بیشتر کنید. با امنیتی که در روابط اجتماعی به دست میارید، میتونید پاسخ عصبی استرس رو آروم کنید. اما، حالا که تا اینجا رسیدیم، خودتون بهتر میدونید که این راهها و این لذتهای آنی، تماما موقته؛ چون سیستم از ریشه دچار اختلال هستو و درش تقریبا بسته شده.
در واقع تمام راههایی که امروز برای حل مشکلات وابستگی میخونید، راهکارهای موقت هستن. اگر دچار ترس رهاشدگی و اضطراب جدایی هستید و میدونید که این رابطه سمی هست و هیچ سرانجام نداره اما قدرت تموم کردنش رو در خودتون نمیبینید، لازمه که ابتدا با راهکارهای موقت یا لذتهای آنی خودتون رو آماده کنید، و بعد برای نفوذ به ناخودآگاه نفوذ و شروع به تغییر باورها، از این لذتها بهره ببرید.
این کار نه اونقدرها سادست و نه اونقدرها سخت و محال. این مبحث رو قبلا به طور کامل باز کردم، یک ویدیو کامل در سایت قرار داره به نام اشتباه بزرگ تجسم بدون برنامهریزی ناخودآگاه، که حتما باید تماشا کنید.
رهایی از تله وابستگی
چون فقط یک راه پیش رو دارید و اون برنامه ریزی دوبارهی ناخودآگاهه. به طور خلاصه، تمام زندگی شما تحت اختیار و کنترل ناخودآگاهه. اما نفوذ به ناخودآگاه کار سادهای نیست. با یک فایل سابلیمینال نمیشه به اون نفوذ کرد.
حتما شنیدید که خیلی گفته میشه جملات منفی به کار نبرین ناخودآگاه متوجه میشه؛ این صحبتها کاملا اشتباهه و تمام به این خاطر گفته میشه که قدرت ناخودآگاه در درک جهان به شدت دست کم گرفته شده. ما در هر ثانیه ۱۱ میلیون بیت اطلاعات از محیط اطراف دریافت میکنیم و چیزی که ما به عنوان خودآگاه متوجه هستیم فقط ۵۰ بیت از اونه. اگر ما داریم ۵۰ پیکسل میبینیم ناخودآگاه داره یک عکس ۱۱ میلیون پیکسلی تماشا میکنه. ناخودآگاه متوجه تمام جزئیات کل اعمال و نیتهای ماست، احساسات ما رو میدونه و هر لحظه ما رو بر اساس چیزی که واقعا هستیم قضاوت میکنه و چیزهایی که ما رو لایقش ببینه به سمت ما جذب میکنه.
هرگز نمیشه اونو با کلمات گول زد یا منحرف کرد. فعل منفی نمیفهمه چون زمانی بگید من از چیزی متنفرم، در واقع درگیرش هستید. ناخودآگاه از فکری خودتون ازش خبر ندارید باخبره. پس قبل از هر چیز، باید اونو خیلی جدی بگیرین و اگر میخواید باورها تغییر کنه، باید این تغییر رو در عمیقترین سطح آروم آروم شکل بدین.
با خودتون صادق باشید. هیچ توجیهی نیارید و چیزی که هستید رو بپذیرید. ما یک سانسورچی بیرحم توی سر داریم به نام کورتکس، که هر فکر غیرمنطقی رو زود دور میریزه و مسخره جلوه میده. کورتکس در فرکانسهای پایین امواج مغز خاموش میشه. برای عبور از کورتکس، باید تمام برنامههایی که برای تغییر ناخودآگاه داریم در دقایق قبل و بعد خواب انجام بدیم. اما مدیتیشن میتونه امواج مغز رو به سطوح پایین آلفا و حتی تتا ببره، و اینجاست که من متوجه مسیر درست شما شدم.
مدیتیشن و برنامهریزی ناخودآگاه
فوت پدر و مادر در سن پایین، متاسفانه ضربهی سنگینی بوده و به نسبت سنی که داشتین آسیبهای زیادی رسونده؛ ترمیمش تعهد و ممارست و انرژی نیاز داره که قبل از تمام اینها، لازمه انجامش، عشق به خود هست. باید عشق ورزیدن به خودتون رو یاد بگیرید و این نیاز به پذیرش خودتون داره. فقط کافیه اولین گام رو بردارین.
مدیتیشن بزرگترین ابزار برنامه ریزی دوباره ناخودآگاهه. خاصیت درمانی عجیبی داره و بزرگترین درمان برای مشکلات ماست و این حرف کاملا علمیه هرچند این جا جای باز کردنش نیست. مدیتیشن توانایی ترمیم آسیبها رو داره. اما متاسفانه ۹۵ درصد افراد اونو اشتباه انجام میدن و به خودشون آسیب بیشتری میرسونن.
رهایی از وابستگی عاطفی به دوست
مدیتیشن دربارهی خالی شدن و اومدن به لحظه حال و کسب انرژی و قدرت فضای اطرافه، نه رفتن تو فکر و خیال و خاطره. اگر بستن چشم شما رو به فکر میبره، با چشم باز انجامش بدین. نیاز به تمرین زیاد داره. قبل هر چیز، هرگز نامی روش نذارین. افکار رو توی سر مشاهده کنین. تغییرشون رو ببینید. اومدن و رفتنشون رو نگاه کنید. اگر نشد، نا امید نشید و سخت نگیرید، شما کار مهمی انجام نمیدید، به چشم یک بازی بهش نگاه کنید.
رسیدن به یک ذهن خالی ماهها زمان میبره. بیشتر از روزی ۵ دقیقه انجام ندین تا شما رو زده نکنه. در نهایت مدیتیشن ماده خاکستری مغز رو زیاد میکنه. جسم پینهای رو که وظیفهی اتصال دو نیمکره رو داره قطور میکنه و این شما رو از لحاظ احساسی بسیار قدرتمند میکنه و در واقع هوش هیجانیتون رو بالا میبره. چون تمام مشکلات و مسائل احساسی از نیمکره راست گرفته میشه و اگر اتصال این دو قدرت بگیره، مسائل عاطفی به شکل سادهای قابل حل میشه.
علت و درمان اضطراب و افسردگی در رابطه
اضطراب و افسردگی دو روی یک سکهست. افسردگی از گیر کردن در گذشته به وجود میاد و این همزمان اضطراب و نگرانی از آینده رو به همراه داره. احساس پوچی و نارضایتی و عامل اصلی اضطراب ما، نداشتن هدف در زندگی، یا حرکت در مسیری هست که برای ما نیست. ما هدفی نداریم چون شناختی از استعدادها و مسیری که برای ما ساخته شده نداریم. و چون این مسیر رو نمیبینیم، احساس پوچی و اضطراب داریم. بیخوابیم.
اما، فقط کافیه تا اولین گام رو در مسیر درست برداریم. نکتهی ناگفته و راز این مسئله اینجاست: لذت واقعی ما از زندگی، از نتایجی نیست که به دست آوردیم، از تماشای قرار داشتنمون در مسیره. حتی یک گام. اگر دریای نتایج رو در کارنامه داشته باشیم و فقط امروز از مسیر خارج شده باشیم، امروز مضطربیم. و اگر بدون هیچ نتایج، همین لحظه برای اولین بار توی مسیر قرار گرفته باشیم، یک لذت ریشه دار داریم که تا زمانی که در مسیر باشیم، با ما همراهه. هدف از کتاب زندگی خود را طراحی کنید پیدا کردن همین مسیره.
من در حال تهیه کتاب صوتی زندگی خود را طراحی کنید به همراه کل ضروریات تکمیلی اعمال اون و کسب انرژی لازمی که مکمل ضروری اونه، برای شرایط امروز ایرانیها هستم. این محصول بزرگترین داروی لذت و شادی و ثروت واقعی در زندگیه.
کوچکترین تغییر، انرژی لازم برای قدم بعد رو فراهم میکنه. و یادتون باشه، اگر عاشق خودتون بشید، ناخودآگاه متوجه میشه و کل دنیا رو عاشقتون میکنه.
طلایی باشید و طلایی ببینید
برای شرکت در این برنامه به این صفحه مراجعه کنید.
منبع: www.tarhetalayi.com