تست های روانشناسی
ravantests.wikibix.ir

غزل درباره گرگ

نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 23 آذر 1400 ساعت 20:37

شعر در مورد گرگ

شعر در مورد گرگ درون ، شعر در مورد گرگ و میش و انسان ، شعر در مورد گرگ صفتان همگی در سایت پارسی زی.با ما با خواندن این مطلب زیبا و خواندنی همراه باشید.

گرگ ها موجوداتی اجتماعی هستند که با قوانین جالبی زندگی می کنند و به همین دلیل خیلی منحصر بفرد هستند.آتها قبیله دارند و هر قبیله رییسی دارد و در هر قبیله فقط رییس گله و همسرش حق بچه دار شدن دارند و در مواقع ضرورت یکدیگر ار می خورند تا از گرسنگی نمی رند.

در شهر ما گرگهایمان !

نه دستشان آردی است و نه صدایشان را ظریف میکنند !!

یکدفعه به دل نفوذ میکنند و تو را می کشند!!!

سگ نگاه خنده داری به گرگ کرد و گفت،،، آهویت را ربودم،،،
آیا باز هم میگویی گرگها برترند؟؟؟
تواگرعرضه داشتی آهویت را حفظ میکردی…!!!
گرگ،لبخندی زدو گفت،،،
من ( خدای ) غرورم
رقیب ببینم نمیجنگم …
پا رویه عشقو احساسم میگذارم ومیدان راخالی میکنم
آهویی که به سگ چشمک بزند!!! لیاقت ندارد زیر سایه (( گرگ )) زندگی کند
حقش آن است خوراک همان سگ شود

گفت دانایى که گرگى خیره سر

هست پنهان در نهاد هر بشر

لاجرم جارى است پیکارى بزرگ

روز و شب مابین این انسان و گرگ

زور بازو چاره این گرگ نیست

صاحب اندیشه داند چاره چیست

اى بسا انسان رنجور و پریش

سخت پیچیده گلوى گرگ خویش

اى بسا زور آفرین مردِ دلیر

مانده در چنگال گرگ خود اسیر

هرکه گرگش را دراندازد به خاک

رفته رفته مى‌شود انسان پاک

هرکه با گرگش مدارا مى‌کند

خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند

هرکه از گرگش خورد دائم شکست

گرچه انسان مى‌نماید، گرگ هست

در جوانى جان گرگت را بگیر

واى اگر این گرگ گردد با تو پیر

روز پیرى گرکه باشى همچو شیر

ناتوانى در مصاف گرگ پیر

اینکه مردم یکدگر را مى‌درند

گرگهاشان رهنما و رهبرند

اینکه انسان هست این سان دردمند

گرگها فرمان روایى مى‌کنند

این ستمکاران که با هم همرهند

گرگهاشان آشنایان همند

گرگها همراه و انسانها غریب

با که باید گفت این حال عجیب

بیشتر بخوانید : شعر در مورد معلم ، ادبیات و ریاضی و فیزیک + معلم کلاس ششم و دوم بازنشسته

شعر در مورد گرگ ها

اگر تو دیوی ما دیو را فرشته کنیم

وگر تو گرگی ما گرگ را شبان کردیم

شعر مولانا در مورد سگ و گرگ

سگ گرگین این در به ز شیران همه عالم

که لاف عشق حق دارد و او داند وقایت‌ها

تو بدنامی عاشق را منه با خواری دونان

که هست اندر قفای او ز شاه عشق رایت‌ها

شعر در مورد گرگ درون

خبر افتاد که گرگی طمع یوسف کرد

همه گرگان شده از خجلت این گرگ شبان

شعر در مورد گرگ و حشی

ترک ساقی گشت در ده کس نماند

گرگ ماند و گوسفند و ترکمان

شعر در مورد گرگ صفت

گه بربا همچون گرگ بره درویش را

گه سگ بر من گمار های کنان چون شبان

شعر در مورد گرگ بودن

بر سر بازار او گرگ کهن کی خرند

هر طرفی یوسفی زنده به بازار من

شعر در مورد گرگ وحشی

شام بودیم ز خورشید جهان صبح شدیم

گرگ بودیم کنون شهره شبانیم همه

شعر در مورد گرگ باران دیده

آب و آتش بین و خاک و باد را

دشمنان چون دوستان آمیخته

گرگ و میش و شیر و آهو چار ضد

از نهیب قهرمان آمیخته

شعر در مورد گرگ صفتان

تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا

تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری

شعر در مورد گرگ و انسان

تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا

تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری

شعر درباره گرگ ها

گر نرگس خون خوارش دربند امانستی

هم زهر شکر گشتی هم گرگ شبانستی

شعر های زیبا در مورد گرگ

هر گوشه یکی باغی هر کنج یکی لاغی

بی ولوله زاغی بی گرگ جگرخایی

زوزه ی گرگــــ از تنهــاییستــــــ
ولی گرگــــ هــا دستــه جمعــــی زوزه میکشنــــد ..
در دنیــــای گرگــــ ها اعتمـــاد مســاوی ستــــ با مرگـــــ ..
بــا همه بــــاش امـــا تنهـــــــــا ..

شعر هایی در مورد گرگ

امروز در این مصر از این یوسف خوبی

بی زجر و سیاست شده هر گرگ شبانی

شعر درباره گرگ درون

از این اخوان چو ببریدی چو یوسف

عزیز مصری و از گرگ رستی

شعری درباره گرگ درون

عالم همه گرگ مردخوار است

ای دل ز شبان چه می گریزی

شعر درباره گرگان

یک یوسف بی کس است و صد گرگ

اما برهد چو تو شبانی

شعری در مورد گرگان

گر نخواهی که تو را گرگ هوا بردرد

چون تو را خواند سوی خویش شبان نستیزی

شعر در مورد شهر گرگان

در دیو زشت درروی و یوسفش کنی

و اندر نهاد گرگ درآیی شبان شوی

گرگ عاشق شده بود
عاشق طعمه اش …
نزدیکش شد
بوییدش
بوسیدش و
با دندان گلویش را درید …
افسوس …
ذات احساس نمی شناسد…!!

شعری درباره گرگ صفتان

چو جغذ آنجا رود، طاوس گردد

چو گرگ آنجا رود، گردد شبانی

شعر درباره صفت گرگ

وگر چون گرگ ما را می درانند

چه چاره چون به حکم آن شبانیم

گرگها این روزها دیگر شکار نمیروند، بلکه دل به نی چوپان سپرده اند و گریه میکنند

با گرگها گشتیم، با ببرها خوردیم، با شیرها نعره کشیدیم و شب

باکفتارها دربیابان خوابیدیم؛ ولی افسوس که عاقبت، خود، شکار خرگوشها شدیم!!!

شعر درباره گرگ بودن

نفس است چو گرگ لیک در سر

بر یوسف مصر برفزاییم

شعر گرگ

عاقبت گرگ زاده گرگ شود

گرچه با آدمی بزرگ شود

شعر گرگها خوب بدانند

هر آنکس عاشق است از جان نترسد

یقین از بند و از زندان نترسد

دل عاشق بود گرگ گرسنه

که گرگ از هی هی چوپان نترسد

شعر گرگ درون

سوی خردمند گرگ نیست امین

گر سوی تو گرگ نحس مامون شد

شعر گرگ در لباس میش

یار گرگ آهوی ختن نشود

حور عین، جفت اهرمن نشود

شعر گرگم و گله میبرم

بس دست دعا بر آسمان بود

تا پای برآمدت به سنگی

ای گرگ نگفتمت که روزی

ناگه به سر افتدت پلنگی

شعر گرگها خوب بدانند در این ایل غریب

نکند جورپیشه سلطانی

که نیاید ز گرگ چوپانی

پادشاهی که طرح ظلم افکند

پای دیوار ملک خویش بکند

شعر کامل گرگها خوب بدانند

گر نشیند فرشته ای با دیو

وحشت آموزد و خیانت و ریو

از بدان نیکویی نیاموزی

نکند گرگ پوستین دوزی

شیرها ادعا میکنند سلطان جنگلند!
ببر را قوی ترین حیوان دنیا میدانند!
اما خنده ام میگیرد وقتی میبینم به دستور یک انســـان در سیرک بالا و پایین میپرند!
ولی گرگ رام نمیشد!
برای کسی عوض نمیشود و …
همه میدانند بازی کردن با گرگ حکمش مرگ است

بیشتر بخوانید : شعر در مورد خرداد ماه + خرداد ماهی ها و متولدین خرداد

شاعر شعر گرگها خوب بدانند

زانکه از سنگ راعی عدلش

ظلم گرگ شکسته دندان است

متن شعر گرگها خوب بدانند

ز غمت سنگ گدازد رمه با گرگ بسازد

رمه و گرگ و شبان را تو به یک بار فریبی

شعر گرگ درون از مشیری

گرگ هجران پی من کرد و مرا ننگ آورد

گرگ ترسد نه من ار تو به شبان ترسانی

بگذار کفتارها برای خود حکمرانی خیالی کنند!! نمیدانند سکوت گرگ اغاز یک فاجعه است…

شعر گرگ درون مشیری

این کور دل عجوزه بی شفقت

چون طعمه بهر گرگ اجل زادت

شعر گرگ درون انسان

ای رمه، این دره چراگاه نیست

ای بره، این گرگ بسی ناشتاست

شعر گرگ درون داریوش

گرگ فلک آهوی وقت را خورد

در مطبخ ما مشتی استخوانست

گرگ با همنوعانش شکار میکند !
خو میگیرد ، زندگی میکند !
ولی چنان به آنان بی اعتماد است
که شب هنگام خواب
با یک چشم باز میخوابد !!!
شاید گرگ معنی رفاقت را خوب درک کرده است…..!!!

شعر گرگ درون با صدای داریوش

بگرگ مردمی آموزی و نمیدانی

که گرگ را ز ازل پیشه مردم آزاریست

شعر گرگ درون فریدون

گرت گله گرگ است و گر گوسفند

ترا بر همان گله چوپان کنند

شعر گرگ درون آپارات

ای دوست، دزد حاجب و دربان نمی شود

گرگ سیه درون، سگ چوپان نمی شود

متن شعر گرگ درون

از شبانی تن مزن تا گرگ ماند ناشتا

زندگانی نیک کن تا دیو گردد شرمسار

شعر درباره گرگ درون

آغل از خانه بسی دور و شبان در خواب

گرگ بددل بکمین و رمه اندر چر

همیشه در گرگم به هوا
از گرگ‌شدن فرار می‌کردیم
و اکنون
ناخواسته در تمامی بازی‌ها
گرگیم
بی‌آنکه از خودمان بترسیم

به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند…

گرگ عاشق شده بود

عاشق طعمه اش …

نزدیکش شد

بوییدش

بوسیدش و

با دندان گلویش را درید …

افسوس …

ذات احساس نمی شناسد…!!

شعر در مورد گرگ

گرگها این روزها دیگر شکار نمیروند،

بلکه دل به نی چوپان سپرده اند

و گریه میکنند با گرگها گشتیم،

با ببرها خوردیم، با شیرها نعره کشیدیم

و شب باکفتارها دربیابان خوابیدیم؛

ولی افسوس که عاقبت، خود، شکار خرگوشها شدیم!!!

شعر درباره گرگ

گرگــ ها را دوستـــــ دارم ،

مرگــــ را می پذیرند ،

امـــا ..

تن به قلاده نمیدهند ..

شعر گرگ

شیرها ادعا میکنند سلطان جنگلند!

ببر را قوی ترین حیوان دنیا میدانند!

اما خنده ام میگیرد وقتی میبینم

به دستور یک انســـان در سیرک بالا و پایین میپرند!

ولی گرگ رام نمیشد!

برای کسی عوض نمیشود و …

همه میدانند بازی کردن با گرگ حکمش مرگ است

شعر برای گرگ

بگذار کفتارها برای خود

حکمرانی خیالی کنند!!

نمیدانند سکوت گرگ

اغاز یک فاجعه است…


منبع: parsizi.ir