شغال نماد چیست
نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 12 اسفند 1400 ساعت 21:38
پراپ، در مطالعات ریختشناسانه خود، به ضرورت توجه به دلالتها و نمادها آگاه بود، اما در کتاب خود به این مبحث نپرداخت و همین نکته از جمله انتقادهایی بود که محققان پس از او، مطرح ساختند. در این مقاله به اجمال، به بررسی
نمادها و استعارهها در فابل
نویسنده: دکتر هومن ناظمیان
پراپ، در مطالعات ریختشناسانه خود، به ضرورت توجه به دلالتها و نمادها آگاه بود، اما در کتاب خود به این مبحث نپرداخت و همین نکته از جمله انتقادهایی بود که محققان پس از او، مطرح ساختند. در این مقاله به اجمال، به بررسی نمادهای حیوانات و سیر تحول آن میپردازیم.
در فابل با نمادهای ساختاری مواجه هستیم زیرا مجموعه هر قصه، نمادین است و همه اجزای تصاویر نمادین در خدمت نماد کلیتری قرار دارند. با وجود شباهتها و وجوه اشتراک فراوانی که میان حکایتها و افسانههای ملل وجود دارد، در بحث اینکه حیوانات در این داستانها سمبل چه صفاتی هستند به تفاوتهای جالبی برمیخوریم: مثلاً در آفریقا مار سمبل سرسبزی و حاصلخیزی بوده، در حالی که در شرق، مار نماد و مأوای شیطان تلقی میشد که ریشه در حکایتهای دینی کتب مقدس داشت (داستان آدم و حوا و نقش مار در فریب آنها). (1) کلاغ گاهی سمبل راهنما و کاهن غیبگو است و گاهی هم نماد فاسق دروغگو. مار نیز سمبل مرگ، گناه. (2)
در افسانههای ایرانی و اروپایی، روباه و شغال، مظهر مکر و فریب است، در حالی که در افسانههای آفریقایی، خرگوش و در قصههای سیاهان، عنکبوت و لاکپشت مظهر مکر و فریبند و بومیان حوزهی کنگو، غزال را مظهر مکر میدانند. در افسانههای جاوه و ژاپن، میمون، مظاهر سادگی و سادهلوحی. گاهی نمادها متعدد و متفاوتند: در قصههای ما شتر، گاو، اردک و ماکیان برخی اوقات، گرگ و حتی گاه شیر از روباه یا خرگوش فریب میخورد و در قصههای آفریقایی فیل. در مقابل در داستانهای شرقی پرندگانی مانند کلاغ و زاغچه نماد زیرکی هستند. (3)
در قصههای عربی به طور کلی، جانورانی مانند کفتار، شغال و عقرب مظهر نیرنگ و فریب هستند. گاهی شغال یا روباه نماد چیرهدستی و مهارت، کفتار یا بز نماد سادهلوحی است و از میان پرندگان، هدهد: سمبل تیزهوشی، کلاغ: نماد نیرنگ و فریب، خروس و شترمرغ: سمبل نادانی و حماقت. (4)
اشتراک بسیاری از این نمادها را میتوان ناشی از میراث مردمشناختی مشترک همهی انسانها دانست که البته در عین عمومیت داشتن میان اقوام و ملل گوناگون برحسب چارچوب فرهنگی خاص هر ملت دارای خصوصیتهای خود است. (5) این نمادها برای تثبیت و ترویج آداب، سنن، عرف، هنجارها، آموزهها و ارزشهای اخلاقی، اجتماعی، پندها و اندرزهای حکمی به کار میرفتهاند. به دلیل ارتباط نزدیک و تنگاتنگ میان حیوانات و انسانها در جوامع قدیم در ابعاد مختلف معیشتی، عقیدتی، مادی و حتی روانی از آنها به عنوان نمادها استفاده شده است. به عنوان مثال برحسب عقاید خرافی عرب جاهلی، شتر، گاو و سگ به عوالم جنیان مربوط بودهاند و در عین حال گاو و شتر از نمادهای خورشید نیز به شمار میرفتند و همچنین حیواناتی مانند غزال را از چارپایان جن میدانستند و بر همین اساس نوشیدن شیر آن را برای شعرا سودمند میشمردند. حیواناتی مانند مار که در اعتقادات آنان با جنیان در ارتباط بودند، در آن واحد هم مورد احترام و تکریم بودند و هم به سبب داستان بیرون رانده شدن آدم و حوا از بهشت دشمن نوع بشر تلقی میشدند. (6)
در مشرق زمین جانوران قصهها هر کدام به تیپ و سمبلی ویژه تبدیل شدهاند، مثلاً در همه قصههای شرقی و نیز برخی قصههای غربی، روباه مظهر نیرنگ و حیلهگری است. خر، سمبل آدمهای ساهلوحی است که مورد ستم قرار میگیرند. روباه، سمبل رجالههای اجتماع است؛ آنان که از زحمت دیگران سود میبرند و در حقیقت انگل هستند و رابطهایی برای گسترش خودکامگانند... فابلها نشان دهنده هوشمندی گذشتگانند که به این وسیله در پی اصلاح جوامع بودهاند. (7) در بسیاری از داستانهای عربی، کفتار، نماد حماقت، شغال و عقرب، نماد نیرنگ و حیله بودند... البته این نمادها ثابت نیستند به گونهای که در مواردی شغال یا روباه نماد مهارت بودند، بز نر یا کفتار، نماد سادگی و از میان پرندگان، هدهد، نماد تیزهوشی است و کلاغ، سمبل نیرنگ، در حالی که خروس و شترمرغ ماده، نماد آدمهای سادهلوح و نادان. (8)
استعارهها در قصههای منسوب به لقمان حکیم، قصص امثال و قصههای متفرقه
با توجه به تعاریفی که از نماد و استعاره ارائه شد و با در نظر داشتن این نکته که تکرار، یکی از مهمترین معیارهای نماد و تصویر نمادین است، مشخص میشود که در این فابلها، هر چند هر حیوانی معرف و نشانگر برخی از ویژگیهای انسانی است، جز در مواردی که در اکثر فابلها تکرار میشود، سایر نمونهها را به دلیل عدم تکرار – دستکم در نمونههای گردآوری شده – نمیتوان از مقولهی نماد و نمادپردازی برشمرد و ناگزیر باید آنها را مصادیق استعاره دانست که در جدول زیر ذکر شده است:
جدول (1)
استعارهها در قصههای منسوب به لقمان حکیم، قصههای امثال و متفرقه
حیوان | استعاره از |
شتر | نادانی |
گوسفند | نادانی |
پشه | خودبزرگبینی و پرادعایی |
کفتار | مفتخواری، حرص، زودباوری |
ماهی | تدبیر |
غزال | نادانی و بیفکری |
خروس | غرور و بیفکری |
گاو | نادانی |
شترمرغ | نادانی |
کلاغ | دوراندیشی |
شیر | فریبکاری |
سگ | مفتخواری |
سوسمار | رندی، تجربه |
عقرب | هوشیاری |
در مورد سه جانور مار، چکاوک و روباه، به دلیل اینکه در سایر فابلها صفاتی که این جانوران نمایندهی آنها هستند تکرار میشود، میتوانیم آنها را در مقولهی نماد به شمار آوریم. البته شایان ذکر است که در مبحث فابل هنگامی که از نماد سخن میگوییم، مقصود نمادهای عام و جهانی است؛ زیرا معمولاً نمادهای حیوانات در اکثر قصهها و فرهنگها شبیه به هم است و حتی میتوان گفت به دلیل کثرت کاربرد و تکرار، کلیشهای است و میتوان گفت اینگونه نمادها به تدریج به دلیل مشخص بودن مدلول آنها برای مخاطبان در ردیف استعاره قرار میگیرند. در این فابلها، روباه نماد زیرکی و مکر، چکاوک نماد هوشیاری و تدبیر، ماهی نماد هوشمندی و تدبیر، مار معمولاً نماد حق ناشناسی و قلدری و کلاغ نماد تدبیر و هوشیاری است.
با نگاهی کلی به جانورانی که در این قصهها، نقشآفرینی میکنند مانند شیر، شتر، روباه، کفتار، غزال، خروس، مار، سوسمار و... خصلتهایی که این جانوران در قصه نمایانگر آنها هستند، مثلاً روباه، نماد مکر و حیله، کفتار، استعاره از مفتخواری و حرص، غزال، استعاره از نادانی و بیفکری، کلاغ، نماد هوشیاری، شترمرغ استعاره از نادانی، سوسمار استعاره از رندی با تجربه بودن و... میتوان دریافت که انتخاب حیوانات و استعارهها و نمادهای آنان، کاملاً تحت تأثیر محیط زندگی عرب در دورهی جاهلیت بوده و میتوان گفت تقریباً تمام جانوران این قصهها – برخلاف دورههای بعد - بومی محیط طبیعی جزیرةالعرب بوده و خارج از آن جغرافیا، نمیتوان نمونهای یافت.
استعارهها در قصههای کلیله و دمنه
جدول (2)
استعارهها در قصههای کلیله و دمنه
حیوان | استعاره از |
چکاوک | مظلومیت، تدبیر و چارهجویی، ظاهربینی |
قورباغه | کمک به دیگران |
شغال | مکر و نیرنگ، زهد و پرهیز |
گاو | زودباوری |
لاکپشت نر | دلسوزی، نادانی، زودباوری، فریبکاری |
راسو | تجاوزگری |
جغد | قلدری، تجاوزگری |
کک | نادانی |
شپش | سخاوتمندی و میهماننوازی |
فیل | قلدر و زورگو، نادان |
خوک | خبرگی در شناخت آدم ها |
پلنگ | امانت، راستگویی |
مار | قدردانی |
لاکپشت ماده | حسد، فریبکاری |
کبوتر نر | پیشداوری |
شبان فریب | مکر و حیله |
یلوه نر | کمعقلی و لجبازی |
ماهی | زودباوری، تدبیر |
کلاغ | دلسوزی و کمک به دیگران، ستمدیدگی، مکر |
مادر شیر | خردمندی، هوشیاری |
یوزپلنگ | امانت، راستگویی |
شتر | زودباوری، نادانی |
میمون | نادانی، حقناشناسی، قدردانی |
خرچنگ | غیرت، نادانی |
بوتیمار | سادهلوحی |
یلوه ماده | خردمندی |
خرگوش | تدبیر و دوراندیشی، ظاهربینی |
از این دوره به بعد، به دلیل تأثیر فراوان فرهنگ هند و ایرانی بر ادبیات داستانی عربی، شاهد تنوع در حیوانات قصهها هستیم. حیواناتی مانند فیل، چکاوک، خرچنگ، ماهی، میمون، گربه، بوتیمار، گاو که در داستانهای دوره جاهلی به چشم نمیخورند. عمده حیواناتی که در قصههای به جای مانده از دوره جاهلیت مطرح هستند، شیر، شتر، کفتار، سوسمار، کلاغ و به بیان دیگر حیواناتی هستند که در جزیرةالعرب زندگی میکنند. از نکات قابل توجه درباره صفاتی که این حیوانات نشان دهنده آنها هستند این است که گاهی یک نوع حیوان بیانگر دو ویژگی متضاد یا متفاوت است. به عنوان مثال در داستان «الغراب و الأسود الثعبان و ابن آوی» کلاغ را در قالب شخصیت (ستمدیده) میبینیم و شغال که در اکثر موارد خود ستمگر حیلهگر و شکارچی است، در این داستان با نصیحت و راهنمایی فکری به کلاغ در قالب شخصیت یاری دهنده قرار دارد. اما در داستان «الذئب و الغراب و ابن آوی و الجمل» کلاغ، همدست گرگ و شغال به دنبال فریب دادن شتر بخت برگشته و کشتن و خوردن اوست و هم کلاغ و هم شغال نشانگر خصیصهی ستم و فریبکاری ظاهر میشوند. در حالی که در داستان طولانی «الحمامة و الجرذ و الظبی و الغراب» کلاغ به عنوان یک شخصیت دلسوز و مهربان، همراه با موش و کبوتر در نقش یاری دهنده ظاهر میشود و غزالی را از چنگ صیادی نجات میدهد.
همانگونه که دیدیم، در اکثر قصههای این مجموعه، شغال غالباً استعاره از ستمکاری و فریبکاری است و همدست گرگ و شیر. در حالی که در داستان «الأسد و ابن آوی الناسک» شغال، استعاره از زاهدی پارساست که از حضور در دربار شاهان خودداری میکند، اما پادشاه (شیر) سخت مشتاق او و خواهان حضور او در دربار است. در قصه «الأسوار و اللبوءة و الشعهر» شاهد تحول و انتقال در مصداق استعاره هستیم. ماده شیر در آغاز داستان، استعاره از ستمکاری است؛ زیرا حیوانات دیگر را شکار میکند. اما پس از آنکه بچه خودش قربانی ستمگر دیگری میشود (صیاد)، از گوشتخواری و شکار سایر حیوانات توبه کرده و به گیاهخواری و زهد و قناعت روی میآورد و به این ترتیب از شخصیت ستمگر خارج و به شخصیت توبه کار تبدیل میشود. در عین حال در این داستان هم شغال به دلیل اینکه با نصیحتهای عالمانه و زاهدانه خود، ماده شیر را متوجه خطاها و ظلمهایش میکند و در این تحول نقش کمک کننده دارد در حوزه استعاره از راهنمای صادق و خردمند جای میگیرد.
مار نیز با اینکه در دو داستان «الغراب و الأسود الثعبان و إبن آوی» و «العلجوم و الحیة»، استعاره از تجاوزگری است، در داستان «الحیة و القرد و الببر» استعاره از کسی است که قدر محبت را میداند و به هنگام، درصدد جبران آن برمیآید. به دلیل تکرار ویژگی تجاوزگری و حقناشناسی مار در برخی فابلهای دیگر، میتوان مار را نمادی از تجاوزگری و حقناسپاسی دانست.
لاکپشت، در داستان «الحمامة و الجرذ و الظبی و الغراب» استعاره از دوستی و کمک به دوستان در هنگام نیاز است، ولی در داستان «القرد و الغیلم»، لاکپشت ماده استعاره از حسد و مکر و لاکپشت نر، استعاره از سادهلوحی و خیانت در دوستی.
خرچنگ نیز در قصه «المکاء و السرطان» استعاره از غیرت است؛ زیرا وقتی متوجه نیرنگ و ستم شبان فریب در حق ماهیان میشود، از او انتقام میگیرد. در حالی که در داستان «العلجوم و الحیة» استعاره از دوست نادان است زیرا با راهنمایی اشتباه خود سبب مرگ قورباغه و بچههایش میشود.
در قصه «المکاء و السرطان» ماهی استعاره از زودباوری است، حال آنکه در داستان «السمکات الثلاث» دو ماهی استعاره از تدبیر و هوشیاری هستند، ولی ماهی سوم استعاره از نادانی. همانگونه که چکاوک در قصه «القنبرة و الفیل» استعاره از چارهجویی در رویارویی با ستمگر است در حالی که در قصه «الصفرد و الأرنب و السنور الصوام» استعاره از ظاهربینی و اعتماد به ظاهر افراد است، به همین ترتیب خرگوش در قصه «الأسد و الأرنب» و همان قصه «الصفرد...» استعاره از همین صفات است.
استعارهها در قصههای اخوانالصفا
جدول (3)
استعارههای حیوانات در قصههای اخوانالصفا
حیوان | استعاره از |
همه حیوانات |
یکتاپرستی و دینداری |
سگ | اطاعت و پاسبانی |
موش | دله دزدی و خرابکاری |
قاطر، الاغ، گاو، میش، فیل، اسب، خرگوش، خوک | مظلومیت و اسارت |
جیرجیرک | دانایی و خردمندی |
میمون | لودگی و مسخرگی |
هدهد | جاسوسی و خبررسانی |
کبوتر | راهبری |
دراج | آوازخوانی و تسبیحگویی |
بلبل | داستانگویی و تسبیحگویی |
یلوه | تسبیحگویی |
گرگ | خیانت و فرصتطلبی |
سگ، گربه، اسب | خیانت به سایر حیوانات، ترک قناعت و تأثر از صفات منفی آدمیان (به دلیل انس با آدمیزاد) |
گربه | دریوزگی |
کفتار | پستی و دنائت |
لاکپشت | درنگ، صبر و تحمل |
قورباغه | دانایی و آگاهی |
جغد | زهد و عبادت، آگاه به تاریخ جامعهی انسان |
خروس | اذانگویی |
کلاغ | کهانت و پیشگویی |
چکاوک | سخنوری و تسبیحگویی |
کرکی | حراست و پاسبانی |
پرستو | بنائی و تسبیحگویی |
فاخته | نوحهگری |
شیر (پادشاه درندگان)، طاووس (پادشاه پرندگان) عنقاء (پادشاه پرندگان شکاری)، تنین (پادشاه آبزیان)، ثعبان (پادشاه زهرداران)، زنبور (پادشاه حشرات) | عدل و داد، خردمندی، دلسوزی، محبت و پیگیری در امور رعیت، دانایی و آگاهی |
قاطر، بلبل، شغال (کلیله)، ببر، پلنگ، گرگ، روباه، میمون، گربه، سگ، کفتار، موش، مگس، کک، پشه، ملخ، باز، طوطی، جغد، کرگدن، دلفین، لاکپشت، خرچنگ، تمساح، قورباغه، افعی، مار، جیرجیرک، مورچه |
دلسوزی برای همنوعان، |
این قصهها از نمونههای بارز تمثیل آراء و عقاید به شمار میروند که به شیوهای دراماتیک عقاید و دیدگاههای مذهبی، اجتماعی و انتقادی اخوانالصفا را نشان میدهند. در داستانهای اخوانالصفا و به ویژه داستان مناظره میان انسانها، حیوانات و جنیان، با تصویرسازی کاملاً متفاوت از حیوانات و در واقع دگرگونی اساسی در مصادیق استعارهها روبرو هستیم. به جز سگ، گربه و اسب که با انسانها انس و الفت دارند، تقریباً تمامی حیوانات، از چهارپایان و گیاهخواران گرفته تا درندگان و زهرداران و حشرات در این داستان، استعاره از صفات خیر و انسانهای دارای صفات شر هستند. به بیان دیگر، حیوانات یاد شده استعاره از خداپرستی، خداشناسی، قناعت، توکل و صفاتی از این دست هستند و اکثر ایشان استعاره از انسانهای تسبیحگوی و ستایشگر خداوند نیز به شمار میروند. در عین حال، به عنوان منتقد اجتماعی نیز ظاهر شده و با زبانی تلخ و گزنده، انواع طبقات جامعه انسانی را به دلیل صفات منفی و رذائل اخلاقی به باد انتقاد میگیرند. در مقابل، انسانها به عنوان موجوداتی عصیانگر، خودپرست، حریص، زیادهخواه و صفاتی از این قبیل معرفی میشوند. جالب اینجاست که حیواناتی از قبیل سگ و گربه، به دلیل همزیستی با انسان، استعاره از مفتخواری، راحتطلبی و خیانت (به سایر حیوانات) هستند و اسب نیز به دلیل خدمت به آدمیان، استعاره از نادانی و ناآگاهی است. زمینه اصلی این تصویرسازی را باورها و تعالیم دینی تشکیل میدهد و ما با تصویرپردازی برمبنای تعالیم دینی روبرو هستیم، در حالی که استعارهها در کلیله و دمنه بر محور سیاست، تدبیر، خردورزی، کشورداری و حسن مدیریت روابط اجتماعی استوار است.
در میان حیواناتی که در داستان مناظره حضور دارند، با سه موجود افسانهای هم مواجه هستیم: «عنقاء» پادشاه پرندگان شکاری، «تنّین» (9) پادشاه آبزیان و «ثُعبان» (10) پادشاه زهرداران. البته لازم به ذکر است که این موجودات در داستان اخوانالصفا هیچگونه قدرت و جنبه سحرآمیز و جادویی ندارند و حضور و اوصاف آنان در این داستان به گونهای است که گویی این موجودات نیز مانند سایر حیوانات بخشی از حیاتوحش طبیعی را تشکیل میدهند.
همچنین در این داستان قهرمانانی از جنسی متفاوت حضور دارند که دوشادوش حیوانات برای اثبات حقانیت و مظلومیتشان تلاش میکنند و آنان جنیان هستند. البته جنیانی که با تصور عرب جاهلی از جن کاملاً متفاوت و منطبق با تعالیم قرآنی و اسلامی به مخاطب ارائه شدهاند. صبغه دینی و اسلامی هم در تصویرسازی از حیوانات و هم در شخصیتپردازی جنیان مؤمن و خداشناس کاملاً آشکار است. (11)
استعارهها در قصههای هزار و یک شب
جدول (4)
استعارههای حیوانات در قصههای هزار و یک شب
حیوان | استعاره |
مرغابی | مظلومیت و تلاش؛ برای نجات |
شتر | مظلومیت و تلاش؛ برای نجات |
روباه | مظلومیت، اندرز و نصیحت ظالم، حرص و طمع |
مار | حقناشناسی؛ تسبیحگویی؛ قلدری و تجاوزگری |
الاغ | مفتخواری |
لاکپشت | دوست نادان |
کلاغ | صبر و توکل |
گنجشک | ترس از سرنوشت |
الاغ | مظلومیت و تلاش برای نجات |
بچه شیر | مبارز خام و بیتجربه |
باز | تجاوزگری و قلدری؛ مکر و فریب |
میمون | آزارگری |
گاو | راحتطلبی |
موش | شفقت و دلسوزی |
دراج | نادانی و بیفکری |
اسب | مظلومیت و تلاش برای نجات |
گرگ | قلدری و زورگویی |
کبک | نادانی و سادهلوحی |
مورچه | آزارگری |
خروس | مردسالاری |
ماهی | چارهجویی و توکل |
عنکبوت | صبر و توکل |
در این قصهها، هم حیوانات و هم مصادیق استعارههای آنان از تنوع بیشتری برخوردار هستند. به عنوان مثال، مار استعاره از ویژگیهایی بسیار متفاوت است؛ در داستان مار و مارگیر، مار استعاره از حق ناشناسی و بدی کردن در مقابل خوبی دیدن است، و در داستان مار و کلاغ، استعاره از قلدری و تجاوزگری است، در حالی که در دو داستان بلند «حاسب کریمالدین» و «بلوقیا» با مارهایی روبرو هستیم که همگی به حمد و ستایش و تسبیح خدا مشغولند و استعاره از خداشناسی و خداپرستی هستند. حتی مارهای دوزخی و مأمور عذاب کافران هم در داستان حضور دارند. شاید بتوان ریشهی این تنوع در تصویرسازی از مار را در فرهنگ عربی جستجو کرد؛ در روزگاران قدیم مار به دلیل زندگی صحرانشینی بخش عمدهی جامعهی عربی از اهمیت خاصی برخوردار بود. یکی از جلوههای این پدیده، تنوع نام، صفات و حکایتهای این جانور در اشعار و امثال قدیم عرب است. البته این اهمیت در آن واحد دارای دو جنبهی مثبت و منفی بود؛ به گونهای که در عین حال آن را جانوری ملعون و مسخ شده نیز میپنداشتند. (12)
روباه نیز در داستان گرگ و روباه، هر چند مکر میکند و فریب میدهد، اما مکر و فریب او برای نجات خود از دست قلدری ستمگر است و از سر ناچاری، صورت میگیرد. در این داستان، روباه هم استعاره تدبیرگری برای نجات خویش است و هم استعاره از ناصح و راهنما؛ زیرا گرگ ستمگر را فراوان اندرز میدهد و او را از عواقب ستمکاری و قلدری برحذر میدارد.
از نکات جالب توجه درباره حیوانات در قصههای هزار و یک شب، شکل و اندازه برخی از آنهاست. در داستانهای قبلی، حیوانات در شکل و اندازه طبیعی و اصلی خود ظاهر میشوند؛ در حالی که در برخی داستانهای هزار و یک شب با حیوانات سروکار داریم که شکل و اندازهای خارقالعاده و شگفتانگیز دارند. در داستان حاسب کریمالدین، ملکه مارها، بدن مار و صورت انسان دارد و جثهای بسیار عظیم. مورچهها نیز در داستان جانشاه هر کدام به اندازه یک سگ هستند.
از سوی دیگر، در داستانهای قبلی، خبری از سحر و جادو نیست. در داستان حاسب کریمالدین، گوشت ملکه مارها و عصاره آن ویژگی جادویی دارد، به نحوی که وزیر بدجنس (شمهر) با خوردن آن هلاک میگردد، حاسب کریمالدین با خوردن آن به همه علوم و معارف زمان آگاه میشود و میتواند بیماری پادشاه را با استفاده از گوشت ملکه مارها، درمان کند. در داستان بلوقیا، از کاهنی سخن میرود که همه پرندگان را زیر فرمان دارد. همچنین از انگشتر حضرت سلیمان (علیهالسلام) و گیاهانی سخن میرود که با خوردن آنها میتوان با پای پیاده از هفت دریا گذشت و یا عمر جاودان یافت.
جنبههای ماوراءالطبیعی اقتباس شده از روایات مذهبی نیز در برخی از این داستانها بسیار پررنگ است: به عنوان مثال در داستان بلوقیا، او با گروهی از مارهای دوزخ ملاقات میکند که در فرصت تنفس دوزخ، به این جهان پرتاب شدهاند و به تسبیح و ستایش خدا مشغولند و نیز با پرندهای بهشتی ملاقات میکند از جنس انواع گوهرهای گرانبها که مأمور پذیرایی از صالحان است و سرانجام بلوقیا به کمک حضرت خضر (علیهالسلام) میتواند به موطن خود بازگردد. بنابراین، در برخی داستانهای هزار و یک شب، با حیوانات جادویی و عجیبالخلقه روبرو هستیم، در حالی که در قصههای کلیله و دمنه، از حیوانات جادویی و ماوراءالطبیعی خبری نیست و صبغه دینی در اوصاف حیوانات خارقالعاده در هزار و یک شب، بیش از آنچه که در داستانهای اخوانالصفا دیدیم، حال و هوای سحرآمیز و جادویی دارد.
در مجموع این یکصد و ده فابل، به نمونههای اندکی از نماد برمیخوریم؛ شیر نماد قدرتمندی است؛ البته قدرتمندی که بدون حضور و مشورت ناصحان، به بیراهه میرود، مانند قصه کلیله و دمنه که دمنه توانست شیر را بفریبد و به کشتن شتر ترغیب کند یا در قصه شیر و شغال زاهد، اطرافیان و درباریان در ابتدا موفق شدند با نیرنگ و دسیسه، شغال زاهد را گناهکار جلوه دهند و حتی حکم مرگش را از شیر بگیرند. مار در مواردی نماد تجاوزگری و حق ناسپاسی است، موش نماد زیرکی و تدبیر، گربه نماد مکر و نفاق، الاغ نماد سادهلوحی و نادانی، روباه نماد زیرکی و حیله، گرگ نماد حرص و درندهخویی، غزال نماد مظلومیت و بیدفاعی و چکاوک نماد تدبیر و چارهجویی. البته هر کدام از این حیوانات در موارد دیگر استعارهای از صفات و خصوصیات متفاوت دیگری هستند که در جای خود بیان شد. در این صد و ده فابل، سایر حیوانات به دلیل اینکه نمایانگر صفات و ویژگیهایی بودند که فراوانی زیادی نداشت و فاقد خصوصیت تکرار در مقیاسی قابل توجه بود، در حد استعاره باقی میمانند و نمیتوان آنها را نماد دانست، مگر آنکه در مطالعات و تحقیقات بعدی مشخص شود که برخی از آنها در سایر فابلهایی که در این رساله به آنها پرداخته نشده، نماینده صفاتی هستند که دستکم در چندین مورد تکرار شده است تا بتوان آنها را نماد در نظر گرفت.
پینوشتها:
1. العاص، حیوان در قصههای کودکان، ص 24 و 25.
2. عجینه، موسوعة أساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالتها، ص 244 و 345.
3. زرینکوب، یادداشتها و اندیشهها، ص 236 و 237.
4. بلاشیر، تاریخ الأدب العربی، ص 923 و 924.
5. عجینه، موسوعة أساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالاتها، ص 345.
6. همان جا.
7. فرزاد، دربارهی نقد ادبی، ص 111-115.
8. بلاشیر، تاریخ الأدب العربی، ص 923 و 924.
9. موجودی افسانهای و مار مانند و بسیار عظیم.
10. در اصل نامی است برای همه گونههای مار، اما در داستانهای اخوانالصفا به معنی موجودی افسانهای و بسیار عظیم است همشکل با تِنّین (رک. اخوانالصفا، ج 2، ص 295 و 296)
11. ذکر این نکته ضروری است که برخی از حیواناتی که در این بخش از نمادهایشان بحث شد مانند دراج، جغد و... به دلیل اینکه در قصههای اخوانالصفا مستقیماً نقشآفرینی ندارند و صرفاً در بخشی از قصه مناظره به آنها اشاره شده، در مبحث عملکرد قهرمانان از این دسته از حیوانات نامی برده نشده است.
12. شعبو، أحمد دیب، فی نقد الفکر الأسطوری و الرمزی، ص 282 و 283.
منبع مقاله :
ناظمیان، هومن؛ (1393)، از ساختارگرایی تا قصه: داستان ادبیات کهن عربی از زبان حیوانات با رویکرد ساختارگرایی، تهران: امیرکبیر، چاپ اول
منبع: rasekhoon.net